گر ز می رنگ نبودی گل سیرابش را
شیوه مستی نشدی نرگس پر خوابش را
ما چنین غرقه به خون از پیِ آنیم ز اشک
که در اوّل نگرفتیم سرِ آبش را
آه گرم از سبب آنکه مرا بی سببی
سوخت، یارب تو نسازی دگر اسبابش را
طاق ابرو بنما گوشه نشین را نفسی
تا که درهم شکند گوشهٔ محرابش را
ای صبا گر ز خیالی دلِ جمعت هوس است
بر گُل آشفته مکن سنبل سیرابش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حدی است لطافت رخ پرتابش را
که عرق داغ کند لاله سیرابش را
تا به دامان قیامت نشود چشمش خشک
یک نظر هر که ببیند گل سیرابش را
وحشت از صحبت مجنون نکند چشم غزال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.