گنجور

 
خیالی بخارایی

باد اگر یاد سرو ما نکند

سرو را دل هوا هوا نکند

پیش زلف تو مشگ مسکین است

آری اصل نکو خطا نکند

گو به دست آر شیشهٔ دل ما

تا سر زلف زیر پا نکند

دارد آن رخ به خطّ سبز نشان

که مراد کسی روا نکند

کو عزیزی که از سگ کویت

بشنود خواری و دعا نکند

ای خیالی ز سیل اشک چه سود

یار اگر روی سوی ما نکند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode