هوش مصنوعی: شاعر به کوزهای لب زده و از آن آب مینوشد، تا زندگی طولانیتری را طلب کند. کوزه با او در راز و رمز صحبت میکند و به او میگوید که باید بنوشد، زیرا زندگی در این دنیا فرصتی است که دوباره تکرار نخواهد شد.
حسین،۱ در ۷ سال قبل، سهشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۲۰ نوشته:
تمام حقایق بزرگ در ابتدا کفر محسوب میشوند، سپس به سخره گرفته شده و در نهایت، بهعنوان امری بدیهی پذیرفته میشوند جرج برنارد شاو (نویسندۀ نامدارِ ایرلندی)
- کوزه : نمادِ کسی است که سالها پیش زندگی می کرده و اکنون جز مشتی خاک که آنهم کوزه ای با آن ساخته شده چیزِ دیگری باقی نمانده است، حال این کوزه! نظارهگر شادیِ مردمان در مجالسِ عیش و نوش هست!
- غایت : آخرین حدّ ممکن
- آز : زیادهخواهی (حرص)
- تا زو طلبم : از او خواهش کنم
- واسطه یِ عمرِ دراز : میانجیگری برای گرفتنِ فرصتِ زندگی طولانی تر
- میگفت به راز : نجوا می کرد
- مِی خور: تا می توانی شادمانی کن و اندوهگین نباش
برداشتِ آزاد:
در حال شور و مستی که از خود بیخود شده بودم، با تمام وجودم از کوزه! خواستم که برایِ من میانجیگری کرده و از روزگارعمرِ طولانی طلب کند. ولی کوزه با نجوا چنین پاسخ داد: تا می توانی شاد باش و اندوهِ بیخود به دل راه مده، در لحظه زندگی کن که بختِ زندگی کردن تنها یکبار به هرکسی داده می شود و بس!
در واقع، کوزه که نمادی است از مردگان، با زبانِ بی زبانی به ما می گوید، به هوش باش! تو تافتهی جدا بافته نیستی، این آرزویِ تک تکِ کسانی بوده که اکنون اسیرِ خاک شده اند.
لبش می بوسم و دَرمی کشم مِی
به آبِ زندگانی بُرده ام پِی
بده جامِ مِی و از جم مکن یاد
که می داند که جم کی بود کِی کِی
نجوید جان از آن قالب جدایی
که باشد خونِ جامش در رگ و پی
دیوان حافظ » غزل 431
- دَرمی کشم: می نوشم
- جم: جمشید از پادشاهان پیشدادی
- از جَم مکن یاد: گذشته را با همه خوبیها و بدیهایش را فراموش کن
- کی: چه کسی
- کِی: چه زمانی
- کِی: لقب پادشاهان کیانی مانند کیقباد، کیکاووس، کیخسرو،...
- نجوید جان از آن قالب جدایی: هیچگاه روح و روان نمی خواهد از آن بدنِ کسی جدا شود که...
- خونِ جام: شراب، شادی و سرخوشی، عشق
- رگ و پی: سرشت، اصالت، وجود
- که باشد خونِ جامش در رگ و پی: که سرشتِ وجودیش از جنس شادی و سرمستی باشد، در واقع کسی که روح ودلش سرشار از عشق باشد، همیشه زنده خواهد ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر به کوزهای لب زده و از آن آب مینوشد، تا زندگی طولانیتری را طلب کند. کوزه با او در راز و رمز صحبت میکند و به او میگوید که باید بنوشد، زیرا زندگی در این دنیا فرصتی است که دوباره تکرار نخواهد شد.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم به عمر طولانیتری دست پیدا کنم، کوزهای را لب لب پر از آب بردم.
هوش مصنوعی: او لبش را به لب من نزدیک کرد و به آرامی گفت: بنوش، زیرا به این دنیا دوباره باز نخواهی گشت!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چون کُشته ببینیام، دو لب گشته فراز
از جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشین و میگوی به ناز
«کای من، تو بکشته و پشیمان شده باز»
تا روی ترا بدیدم ای شمع تراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی تو بوم نماز من جمله مجاز
اندر همه عمر من شبی وقت نیاز
آمد بر من خیال معشوقه فراز
برداشت نقاب مرمرا گفت بناز
باری بنگر که از که ماندستی باز
آن شد که ترا رفت همی با ما ناز
و آن شد که مرا بود بروی تو نیاز
ما ناز تو و نیاز خویش ، ای پرساز
بر سنگ زدیم و صبر کردیم آغاز
چون کشته ببینم دو لب کرده فراز
وز جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشسته می گوی بناز
که کشته ترا من و پشیمان شده باز
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.