گنجور

 
خیام نیشابوری

رباعی ۳۵: افسوس که نامهٔ جوانی طی شد،

رباعی ۳۶: افسوس که سرمایه ز کَف بیرون شد،

رباعی ۳۷: یک‌چند به کودکی به استاد شدیم؛

رباعی ۳۸: یارانِ موافق همه از دست شدند،

رباعی ۳۹: ای چرخِ فلک خرابی از کینهٔ توست،

رباعی ۴۰: چون چرخ به کام یک خردمند نگشت،

رباعی ۴۱: یک قطرهٔ آب بود و با دریا شد،

رباعی ۴۲: * می‌پرسیدی که چیست این نقشِ مجاز،

رباعی ۴۳: جامی است که عقل آفرین می‌زندش،

رباعی ۴۴: اجزای پیاله‌ای که درهم پیوست،

رباعی ۴۵: عالَم اگر ازبهرِ تو می‌آرایند،

رباعی ۴۶: از جملهٔ رفتگانِ این راهِ دراز،

رباعی ۴۷: می خور که به زیرِ گِل بسی خواهی خفت،

رباعی ۴۸: * پیری دیدم به خانهٔ خَمّاری،

رباعی ۴۹: بسیار بگشتیم به گِرْدِ در و دشت،

رباعی ۵۰: ما لُعْبَتِگانیم و فلک لُعبَت‌باز،

رباعی ۵۱: ای بس که نباشیم و جهان خواهد‌بود،

رباعی ۵۲: بر مَفْرشِ خاک خفتگان می‌بینم،

رباعی ۵۳: این کهنه رباط را که عالم نام است

رباعی ۵۴: آن قصر که بهرام درو جام گرفت،

رباعی ۵۵: مرغی دیدم نشسته بر بارهٔ توس،

رباعی ۵۶: آن قصر که بر چرخ همی‌زد پهلو،