گنجور

 
خیام

رباعی ۲۶: بر لوح نشان بودنی‌ها بوده‌است،

رباعی ۲۷: چون روزی و عمر بیش‌وکم نتوان‌کرد،

رباعی ۲۸: افلاک که جز غم نفزایند دگر؛

رباعی ۲۹: ای آن‌که نتیجه چهار و هفتی،

رباعی ۳۰: * تا خاک مرا به قالب آمیخته‌اند،

رباعی ۳۱: * تا کی ز چراغ مسجد و دود کنشت؟

رباعی ۳۲: * ای دل چو حقیقت جهان هست مجاز،

رباعی ۳۳: در گوش دلم گفت فلک پنهانی:

رباعی ۳۴: نیکی و بدی که در نهاد بشر است،