هوش مصنوعی: این ابیات به این معناست که در دنیای مادّی هیچ چیز پایدار نیست و گلها و زیباییهای زندگی ممکن است نابود شوند. اگر باران هم بر زمین ببارد، ممکن است به درد و رنجهای عزیزان منجر شود. به نوعی، شاعر به ناپایداری دنیا و حوادث تلخ زندگی اشاره دارد.
مجتبی در ۱۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۴:۳۸ نوشته:
با سلام من دنبال این رباعی از حضرت خیام بودم که در سایت شما اثری از آن پیدا نکردم ولی در سایت های دیگر بود. اگر واقعا متعلق به جناب خیام هست لطفا شما نیز آن را درج کنید. گردون نگری ز قد فرسوده ماست جیحون اثری ز اشک آلوده ماست دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست فردوس دمی ز وقت آسودهماست
حمید رضا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۸ نوشته:
می گوید روزگار هیچ انسانی را نمی آفریند که سپس او را نابود و تبدیل به خاک نکند. و اگر ابر به جای آبِ دریاها، خاک را به بالا میکشید، به جای قطره های آب، خون انسانهای «عزیز» بود که بر روی زمین می بارید. خیام انسانها را با صفتهایی چون نازنین، گل، و عزیز خطاب میکرد و برای دردها و رنجها هیچ مشکلی نداشت که آفریننده را مورد پرسش و حتی غضب خود قرار دهد.
ارش در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۵ نوشته:
یعنی شعر می گوید زمانی که ابر مثل اب که میگیره و تبخیر میکنه به جایش خاک بگیره و تبخیر کنه تا روز قیامت خون انسان های که مرده ودر خاک مدفون شده اند که عزیزا ن ما هستند می بارد
جمال در ۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۵۷ نوشته:
البته به نظرم بیت دوم از مفهوم متفاوتی برخورداره . در حقیقت خیام به این موضوع اشاره میکنند که انسان وقتی که دچار مشکلات و سختیها ودرد رنج میشه ، دوزخ و جهنم را متصور میشه . زمانی هم که از آسودگی و آرامش برخوردار میشه ، بهشت را برای خودش متصور میشه . ما در طول زندگی به صورت مداوم به لحظات بهشتی و دوزخی در حرکت هستیم . اگه انسان به این فرایند دقت کنه و آگاه بشه ، شاید در اتفاقات زندگی ، دچار پریشان احوالی و اضطراب و تشویش نشه .
مهرداد پارسا در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۴۴ نوشته:
من چندان در ادبیات کلاسیک مطالعه نداشته ام، اما برای جالب است که خیام به فرایند تبخیر و ساخت ابر در شعر خود اشاره کرده و نگاهی کاملا تجربی و واقعگرایانه به این پدیده داشته است. خودم تا کنون در شعر هیچ شاعری این نگاه به فرایند شکلگیری ابر از تبخیر آب را مشاهد نکرده بودم.
حسین در ۵ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۴۸ نوشته:
فقط یک شاعر دانشمند و فلسفه دان میتواند همچین شعری را بگوید و آنهم بزرگ مرد تاریخ ایران خیام است. تفسیر زیبای حمید رضا عزیز بسیار بجا و درست است. خیلی ممنون از حمید رضا برای تفسیر خیامی او.
Vahid Vanbub در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۵ نوشته:
گردون یعنی دنیا کش یعنی مرتبه نوبت گل نماد انسان هیچ گل تازه ای از زمین روییده نمیشه اگر گلهای قبلی از بین نروند و تبدیل به خاک نشوند (انسان اگر به خاک برنگرده، دوباره انسانی متولد نمیشه) حکایت کاشتن و برداشت کردن هست آب که وقتی جاری میشه (سیل)خاک رو میشوره و فرسایش میده و میبره اگر بارش ابر تبدیل به سیل بشه و خاک را بشورد این ما هستیم که تا قیامت برای عزیزانمون اشک خاهیم ریخت
Reza F در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۶ نوشته:
یکسری از برداشت های دوستان برای یک "خیام خوان" بسیار دور از انتظار است. دو بیتی به پیوستگی ذره به ذره هستی و رفتار دومینو وار کائنات اشاره داره و بیان میکنه حتی اندکی حرکت برخلاف قوانین جهان (فیزیک) امکان پذیرنیست..
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات به این معناست که در دنیای مادّی هیچ چیز پایدار نیست و گلها و زیباییهای زندگی ممکن است نابود شوند. اگر باران هم بر زمین ببارد، ممکن است به درد و رنجهای عزیزان منجر شود. به نوعی، شاعر به ناپایداری دنیا و حوادث تلخ زندگی اشاره دارد.
(باغبان) فلک هیچ گلی از زمین نمیرویاند که نشکند و به زمین نسپارد
اگر ابرها میتوانستند خاک را بالا ببرند تا ابد خون عزیزان و رفتگان از آسمان میبارید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۱
گردون ز زمین هیچ گلی برنارد
کش نشکند و هم به زمین نسپارد
گردون ز زمین هیچ گلی برنارد
کهش نسپرد و هم به زمین نسپارد
این شعر در دیوان سنایی نسخه دستنویس ۹۹۶ مجلس به نام سنایی آمده است.
چون غنچه رهی راز تو در دل دارد
ترسم که غم عشق چنین نگذارد
ور باد شود دیده و باران بارد
چون گل همه اسرار تو بیرون آرد
صد پرده شبی فلک ز من بردارد
تا روز چو شب زپرده بیرون آرد
از دست شب و روز به شب بگریزد
هر کس که چو روز من شبی بگذارد
گندانی را که گند بدعت دارد
فرابه به سنگلاخ ما می آرد
او را همه وقت پشت پا خاریدی
اکنون به سر من که سرش می خارد
خسرو چو به خرمی قدح بر دارد
وز ابر بیان در معانی بارد
از رحمت او چه کم شود گر گه گاه
این گمشده را به لطف خود یادآرد؟!
تا دل زسر درد سری می دارَد
تخم هوسی به تازگی می کارَد
یکچند زدست عشق در پا افتاد
مانا که دگر باره سرش می خارَد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.