ای هیچ در میان نه ز موی میان تو
نادیده دیده هیچ بلطف دهان تو
گفتم که چون کمر کشمت تنگ در کنار
لیکن ضرورتست کنار از میان تو
هیچ از دهان تنگ تو نگرفته کام جان
جانرا فدای جان تو کردن بجان تو
هر لحظه ابروی تو کند بر دلم کمین
پیوسته چون کشد دل ریشم کمان تو
تا دیده ام چشم تو بیمار خفته است
خوابم نمی برد ز غم ناتوان تو
باز آی ای همای همایون که مرغ دل
پر می زند در آزروی آشیان تو
در صورت بدیع تو چندین معانیست
یا رب چه صورتی که ندانم بیان تو
ای باغبان ترا چه زبان گر بسوی ما
آید نسیمی از طرف بوستان تو
خواجو اگر چو تیغ نباشی زبان دراز
عالم شود مسخر تیغ زبان تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذبه معشوق میپردازد و احساسات عمیق شاعر را نسبت به او بیان میکند. شاعر به زیباییهای ظاهری و باطنی معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق او باعث میشود که حتی در رنج و غم، آرامش را تجربه نکند. معشوق، همانند پرندهای در آشیانه دل شاعر، در تلاش برای نزدیکی و وصال است. شاعر همچنین از قدرت بیان معشوق و تأثیر آن بر دیگران سخن میگوید و در نهایت به زیبایی کلام او و زبانش اشاره میکند که همچون تیغی تند و نافذ میباشد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت شخصی اشاره دارد که هیچ چیز به اندازه موهای او جلب توجه نمیکند و لبخندش به طور خاص تأثیرگذار است. در واقع، لبخند او طوری است که تمام زیباییهای دیگر را تحتالشعاع قرار میدهد و کاملاً دلنشین و جذاب به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: گفتم که چرا در کنار تو، اینطور تنگ و ناراحت شوم، اما ناچار هستم که از دل تو فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: هیچ چیز از دهان بسته تو به دل نمیرسد، اما جانم را برای جان تو فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: هر لحظه ابروی تو بر دلم کمین میکند، پیوسته مثل کمان تو که دل ریشم را میکشد.
هوش مصنوعی: چشم تو در خواب است و حالش بد. به خاطر ناراحتی و بیطاقتی تو، من هم نمیتوانم خواب را بر چشمم فرود بیاورم.
هوش مصنوعی: بازگرد، ای همای بزرگ و خوشبخت، زیرا پرنده دل من در آرزوی nest تو به پرواز درآمده است.
هوش مصنوعی: در زیبایی و تازگی تو معانی زیادی وجود دارد، ای خدا! من نمیدانم چگونه زیبایی تو را توصیف کنم.
هوش مصنوعی: ای باغبان، چه شده که اگر نسیمی از سمت باغ تو به سمت ما بیاید، زبان تو به سخن میآید؟
هوش مصنوعی: اگر خواجو مانند تیغ تیز و برنده نباشی، زبان دراز عالم، تسلط پیدا میکند بر تو و همه چیز را تحت کنترل میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گشته ملک ساکن ز امر روان تو
کرده جوان جهان را بخت جوان تو
نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست
با سعد و با علوست همیشه قران تو
گردنده آسمانی و عدل آفتاب تو
[...]
ای آسمان مُسَخّر حکمِ روانِ تو
کیوانِ پیر بندهٔ بخت جوان تو
خورشید عالمی که به هنگام بزم و رزم
گه زین و گاه تخت بود آسمان تو
گر در زمان مهدی ایمن شود جهان
[...]
ای برده عقل ما اجل ناگهان تو
وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو
ای شاخ نو شکفته ناگه ز چشم بد
تابوت شوم روی شده بوستان تو
محروم گشته از گهر عقل جان تو
[...]
ای فخر کرده دین خدای از مکان تو
وی پشت ملک و روی جهان آستان تو
ای کرده ملک را متمکن مکان تو
وی مقصد زمین و زمان آستان تو
ای چرخ پست از بر رای رفیع تو
[...]
ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو
اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو
از فربهی و لاغری رنج و صبر من
نسبت همی کنند سرین و میان تو
بیگانه وار می کنی از مهر من کنار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.