گنجور

 
خواجوی کرمانی

مرغان این چمن همه بی بال و بی پرند

مردان این قدم همه بی پا و بی سرند

از جسم و جان بری و ز کونین فارغند

با خاک ره برابر و از عرش برترند

روح مجسّمند نه جسم مروّحند

نور مصوّرند نه شمع منوّرند

بر عرصه ی حدوث قدم در قدم زنند

در مجلس وجود شراب از عدم خورند

شرب از حیاض قدسی کرّ و بیان کنند

نزل از ریاض علوی روحانیان برند

کی آشیان نهند درین خاکدان از آنک

شهباز عرشیند که در لا مکان پرند

عبهر مثال معتل و اجوف نهندشان

اما بدان صحیح که سالم چون عرعرند

سلطان تختگاه و اقالیم وحدتند

لیکن بری ز ملکت و فارغ ز لشکرند

خواجو گدای درگه ارباب فقر باش

کانها که مفلسند بمعنی توانگرند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند

یا هردوان نهفته در این گوی اغبرند؟

عالم چرا که نیست سخن گوی و جانور

گرجان و عقل هر دو بر این عالم اندرند؟

ور در جهان نیند علی‌حال غایبند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
ادیب صابر

این عالی اختران که بر این چرخ اخضرند

اندر علو عیال علی بن جعفرند

چندین هزار سال به چندین هزار چشم

مثلش ندیده اند ز چندین که بنگرند

اخلاق او چو عقل همی منفعت دهند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
نجم‌الدین رازی

مرغان او هر آنچه از آن آشیان پرند

بس بیخودند جمله و بی بال و بی پرند

شهباز حضرتند دو دیده بدوخته

تا جز به روی شاه به کونین ننگرند

بر دست شاه پرورش و زقهٔافته

[...]

مولانا

پیکان آسمان که به اسرار ما درند

ما را کشان کشان به سماوات می‌برند

روحانیان ز عرش رسیدند، بنگرید

کز فر آفتاب سعادت، چه با فرند!

ما سایه‌وار در پی ایشان روان شویم

[...]

همام تبریزی

این مقبلان که باخبر از روز محشرند

جان را به دین و دانش و طاعت بپرورند

از حسن خلق همچو بهشتی مزینند

یا بند روح روح چو در خویش بنگرند

در بحر فکر غوطه زنانند روز و شب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه