خواجوی کرمانی
»
دیوان اشعار
»
صنایع الکمال
»
حضریات
»
قطعات
»
شمارهٔ ۲۲ - فی الشکایة من بعضی الارذال
ای سکّهات قراضهٔ اقبال را عیار
بیطلعت دراهم افضال ناسره
طاوس سدره قهقهٔ شوق میزند
بر درگه رفیع تو چون کبک بردره
داری روا که خبث کند در قفای من
هر ناکسی گدای قفا خواره مسخره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای برکشیده منظره و کاخ تا سهیل
برده به برج گاو سر برج و کنگره
از پنجره تمام نگاه کن به بوستان
کان خانهٔ مقام تو را نیست پنجره
باز شکار جوی هزیمت شد از شکار
[...]
گرگ آمده است گرسنه و دشت پر بره
افتاده در رمه، رمه رفته به شب چره
گرگ، از رمهخواران و رمه، در گیا چران
هر یک به حرص خویش همی پر کند دره
گرگ گیا برهاست و بره گرگ را گیاست
[...]
ای قصر ملک را ز معالیت کنگره
حزم تو گرد مرکز اسلام دایره
در طلعتت نجوم افق را مطالعه
در منظرت سعود فلک را مناظره
چون مفتی ضمیر تو گیرد قلم به دست
[...]
ای بر محکّ عقل وجود تو ناسره
ای مجمع مساوی اخلاق یکسره
گر بگذری بر آنکه ز مویی ضعیف تر
چیزی از وتراش کنی همچو استره
گر چه خری تر از خری هیچ نقص نیست
[...]
ای آب نزد کلک تو تیغ اکاسره
وی خاک پیش کاخ تو قصر قیاصره
مرغان خوش نوای گلستان خاطرت
با طایران عالم جان در مناقره
یک مفرد از سپاه تو ده باره کرده پست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.