ابروی تو طاق است که پیوسته هلالست
ز آنرو که هلال ار نشود بدر محالست
بر روی تو خال حبشی هر که ببیند
گوید که مگر خازن فردوس بلالست
پیوسته هلالست ترا حاجب خورشید
وین طرفه که چشم سیهت ابن هلالست
آن دل که سفر کرده بچین سر زلفت
یا رب که در آن شام غریبان بچه حالست
هندو بچه ی خال سیاه تو بصد وجه
هندوچه ی بستان جمالست نه خالست
گفتم که خیال تو کند مرهم ریشم
لیکن چو نظر می کنم این نیز خیالست
مستسقی سرچشمه ی نوش تو بر آتش
می سوزد و چشمش همه در آب زلالست
گردن مکش ای شمع گرت در قدم افتد
پروانه ی دلسوخته چون سوخته بالست
امروز که مرغان چمن در طیرانند
مرغ دل من بی پر و بالست و بالست
نون شد قد همچون الفم بیتو ولیکن
بر حال پریشانی من زلف تو دالست
از دیده ی خواجو نرود گلشن رویت
زانرو که جمالت گل بستان کمالست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر ابروهای معشوق را به هلال شبیه میداند و با اشاره به خال رویش، او را به خازن بهشت تشبیه میکند. چشمهای معشوق نیز به شب و هلال شبیهاند و دل شاعر به خاطر مشاهده دقت زلف معشوق مختصر سفر کرده است. شاعر به زیبایی خال سیاه معشوق اشاره میکند و احساس میکند که خیالاتش از زیبایی او نیز نمیتواند تسکینی برای دردش باشد. در پایان، شاعر بر عشق و دلبستگیاش تأکید میکند و میگوید که جمال معشوق، گلستان کمال است که از دل و دیدهاش بیرون نمیرود.
هوش مصنوعی: ابروی تو به شکل قوسی زیباست و همیشه مانند هلال ماه میباشد، چون اگر هلال نباشد، دیدن ماه کامل غیرممکن است.
هوش مصنوعی: هرکس که روی تو را میبیند و خال زیبای تو را نگاه میکند، بر میآید که تو خازن بهشت بلال هستی.
هوش مصنوعی: همواره هلال ماه در مقام سایهبان خورشید تو است و جالب اینجاست که چشمان تیره و سیاه تو خود حلال این هلال هستند.
هوش مصنوعی: دل کسی که رفته، بیتابی میکند و آرزو دارد که سر زلفت را بچیند. خدایا، در این شب غریبی، حال او چگونه است؟
هوش مصنوعی: هندو به دختر با خال سیاهش، به شیوههای مختلف اشاره میکند و میگوید که زیبایی او به اندازهای است که آن خال سیاه نه تنها عیب نیست بلکه به زیباییاش افزوده است.
هوش مصنوعی: گفتم که تصور تو میتواند دردم را تسکین دهد، اما وقتی به آن نگاه میکنم، میبینم که این هم فقط یک خیال است.
هوش مصنوعی: کسی که تشنهی آب زلال توست، در حالی که به شدت گرسنه و ناراحت است، در آتش شوق میسوزد و با این حال چشمانش همیشه به سوی آب زلال دوخته شده است.
هوش مصنوعی: ای شمع، خود را در برابر پروانهای که به خاطر عشقش در آتش سوخته، بالا نگیر. پروانهای که دلش سوخته، حتی اگر بال ندارد، نشان از عشق و فداکاریاش دارد.
هوش مصنوعی: امروز وقتی پرندگان باغ در حال پرواز هستند، دل من همچون پرندهای بیپر و بال میباشد و نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: نان در شکل و قدی مانند الف است، اما وضع و حال پریشان من به زلف تو شبیه دال است.
هوش مصنوعی: از نظر خواجو، باغ و گلستان زیبایی تو هرگز از جلو چشم او دور نخواهد شد، زیرا زیبایی تو مانند گلی است که در بستان کمال و کمالات آن وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عشق دریغا که بیان از تو مُحالست
حظ تو ز خود باشد و حظ از تومُحالست
انس تو بابرو و بآن زلف سیاهت
قوت تو ز خدست و حیوة تو ز خالست
اسم تو شریعت است و عین تو گناهست
[...]
کارم بشد از دست ندانم که چه حالست
باری دلم از هجر تو در عین ملالست
گفتم که شبی زلف تو گیرم خردم گفت
باز این چه پریشانی و سودای محالست
تا دامن وصل از من دلخسته کشیدی
[...]
ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست
با رد و قبول تو چه نقص و چه کمالست
گیرم که جهان آتش سوزنده بگیرد
بی آب شود جوهر یاقوت محالست
اینجا سر بازارچهٔ لعل فروشیست
[...]
ای ترک گر آزردن دلهات خیالست
آزردن عشاق زتیغ تو محالست
عشاق حیات ابد از تیغ تو دیدند
بس کشتن این طایفه ایدوست محالست
گر قصد بود قتل منت روی بگردان
[...]
بالای تو سروست نه یک باغ نهالست
ابروی تو طاقست نه یک جفت هلالست
زلف تو شبست آن نه شبستان فراقست
روی تو گلست آن نه گلستان وصالست
یک زوج غزالست دو چشم تو نه حاشا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.