ای شمع چگل دوش در ایوان که بودی
وی سرو روان دی بگلستان که بودی
وی آیت رحمت که کست شرح نداند
کِی بود نزول تو و در شان که بودی
چون صبح بر آمد به سر بام که رفتی
چون شام در آمد به شبستان که بودی
کین بر که کشیدی و کمان بر که گشادی
قلب که شکستی و به میدان که بودی
ای کام روانم لب چون آب حیاتت
در ظلمت شب چشمه ی حیوان که بودی
دیشب که مرا جان و دل از داغ تو می سوخت
آرام دل و آرزوی جان که بودی
بر طرف چمن بلبل خوش خوان که گشتی
در صحن گلستان گل خندان که بودی
تا از دل و جان زان تو گشتیم چو خواجو
آخر بنگوئی که تو خود زان که بودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیبایی و رازآلودگی معشوق پرداخته و از او سوالاتی میپرسد. او به شمعی که در ایوان میدرخشید و سروی که در گلستان بود اشاره میکند و از او میخواهد که هویت خود را معرفی کند. شاعر دربارهی لحظات مختلف، از صبح تا شب، و درد و شوقی که در دلش وجود دارد سخن میگوید و از معشوق میپرسد که در این زیبایی و عشق چه جایگاهی دارد. در نهایت، او به تردید و جستجوی خود در فهمیدن معشوق میپردازد و میخواهد بداند که این همه زیبایی و احساسات از کجا ناشی میشود.
هوش مصنوعی: ای شمع زیبایی که دیشب در ایوان بودی، و ای سرو خوش قد که دیروز در گلستان جا داشت.
هوش مصنوعی: تو نشانهای از رحمت الهی هستی که هیچکس نمیتواند زمان نزول تو و مقام والای تو را به درستی بیان کند.
هوش مصنوعی: وقتی صبح شد و تو از خانه رفتی، بر بام نشستهام و به تو فکر میکنم. حالا که شب شده و به خانه برگشتهای، من در تاریکی شب با یاد تو هستم.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به کنشها و تأثیرات آنها اشاره دارد. از فردی سوال میشود که چه کسی را آزار داده یا به چه کسی آسیب رسانده، چه کسی را جراحت کرده و بر چه کسانی جنگیده است. در واقع، به رابطه بین اعمال و پیامدهای آنها پرداخته میشود و قدرت و مسئولیت فرد در این زمینه مورد بررسی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: ای روح شاد من، لبهای تو همچون آب حیات در دل شب تار، چشمهای از زندگی بودی.
هوش مصنوعی: دیشب وقتی که به خاطر عشق تو در درد و رنج بودم، آرامش و آرزوی وجودت با من بود.
هوش مصنوعی: بلبل خوشخوان در کنار چمن آواز میخواند و در باغ گلها که پر از گلهای خندان است، حضور دارد.
هوش مصنوعی: ما از دل و جان به عشق تو وابسته شدیم، حالا تو چرا نمیگویی که خودت از کیستی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مست آمده ای باز به مهمان که بودی؟
دانم شکری در شکرستان که بودی؟
ای یار جدا مانده، دل تنگ که جستی؟
ای یوسف گم گشته به زندان که بودی؟
دیوانه من بر سر کوی که گذشتی؟
[...]
دوشینه کجا رفتی و مهمان که بودی؟
دل بی تو بجان بود، تو جانان که بودی؟
این غصه مرا کشت که: غمخوار که گشتی؟
وین درد مرا سوخت که: درمان که بودی؟
با خال سیه مردم چشم که شدی باز؟
[...]
سیمین بدنا! شمع شبستان که بودی؟
من سوختم، آرایش ایوان که بودی؟
نگذاشته ای دین به خرابات نشینان
در صومعه، غارتگر ایمان که بودی؟
خار عجبی بود به چشم از ره خوابم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.