مست آمده ای باز به مهمان که بودی؟
دانم شکری در شکرستان که بودی؟
ای یار جدا مانده، دل تنگ که جستی؟
ای یوسف گم گشته به زندان که بودی؟
دیوانه من بر سر کوی که گذشتی؟
تشویش ده حال پریشان که بودی؟
می دوش کجا خوردی و ساغر به که دادی؟
در ظلمت شب چشمه حیوان که بودی؟
آراسته و مست در آغوش که خفتی؟
این بخت کرا بوده، به فرمان که بودی؟
جعدت که گزیده ست، لبت را که گزیده ست؟
پیش که نشستی شب و مهمان که بودی؟
حلوا همه تاراج شد، ای دل، تو چه کردی؟
شهد که چشیدی، مگس خوان که بودی؟
جان دگری در تن نالان که بودی؟
کان نمکی در دل بریان که بودی؟
نی بوی گلی داری و نی رنگ بهاری
خسرو، تو به نظاره بستان که بودی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به معشوق خود مینگرد و از او سوالاتی میپرسد که نشاندهنده حسرت و دلتنگی اوست. او از دوری و جدایی یار خود lament میکند و به یادآوری لحظات شیرین و خاطرات گذشته میپردازد. شاعر به وضعیت خود در غم و اندوه اشاره میکند و از تجربههای خوشایند آن یار در کنار دیگران سؤال میکند. این غزل عواطف عمیق و ناامیدی شاعر را به تصویر میکشد که به دنبال جوابهایی درباره محبوبش و حال و روز اوست.
هوش مصنوعی: عزیزم، دوباره سرمستم آمدی، تو که پیشتر مهمان من بودی. میدانم که در دنیای شیرین و خوشمزهای مثل شکرستان، تو چه نقش زیبایی داشتهای.
هوش مصنوعی: ای دوست که از من دوری، دل تنگی تو را کجا یافته است؟ ای یوسف گمشده که در بند بودی، کجا رفتهای؟
هوش مصنوعی: عاشق دیوانه من برای تو پای کوی پر از فکر و خیال میگردد. یادآور میشوم که حال و روزی که من دارم، برمیگردد به تو و لحظاتی که با تو سپری کردهام.
هوش مصنوعی: بپرس که کجا نوشیدی و کاسه را به که سپردی؟ در تاریکی شب، چشمه زندگی کجا بودی؟
هوش مصنوعی: همانطور که زیبا و شاداب هستی، در آغوش چه کسی خوابیدی؟ این تقدیر به چه کسی رسیده و تحت فرمان چه کسی بوده؟
هوش مصنوعی: موهای پر پیچ و تاب تو که جای خود دارد، اما چه کسی لب تو را بوسیده است؟ شب را با که گذراندی و مهمان تو چه کسی بود؟
هوش مصنوعی: حلوا همه نابود شد، ای دل، تو چه کار کردی؟ وقتی که شهد را چشیدی، چرا مثل مگس ها جذب شدی؟
هوش مصنوعی: آیا کسی را میشناسی که مانند جان دیگری در یک جسم رنجور باشد؟ مانند نمکی که در قلبی سوخته وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: تو نه عطر گلی داری و نه رنگ و زیبایی بهاری، ای خسرو، پس چرا به تماشای باغ میپردازی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شمع چگل دوش در ایوان که بود
وی سرو روان دی بگلستان که بودی
وی آیت رحمت که کست شرح نداند
کی بود نزول تو و در شان که بودی
چو صبح بر آمد بسر بام که رفتی
[...]
دوشینه کجا رفتی و مهمان که بودی؟
دل بی تو بجان بود، تو جانان که بودی؟
این غصه مرا کشت که: غمخوار که گشتی؟
وین درد مرا سوخت که: درمان که بودی؟
با خال سیه مردم چشم که شدی باز؟
[...]
سیمین بدنا! شمع شبستان که بودی؟
من سوختم، آرایش ایوان که بودی؟
نگذاشته ای دین به خرابات نشینان
در صومعه، غارتگر ایمان که بودی؟
خار عجبی بود به چشم از ره خوابم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.