گنجور

 
خواجوی کرمانی

ز لعل عیسویان قصّه مسیحا پرس

ز چین زلف بتان معنی چلیپا پرس

اگر ملامتت از سرگذشت ما نبود

سرشک ما نگر و ماجرای دریا پرس

دل شکسته مجنون ز زلف لیلی جوی

حدیث مستی وامق ز چشم عذرا پرس

بهای یوسف کنعان اگر نمی دانی

عزیز من برو از دیده ی زلیخا پرس

حکایت لب شکر فشان زمن بشنو

حلاوت شکر از طوطی شکرخا پرس

چو هر سخن که صبا نقش می کند با دوست

بیان حسن گل از بلبلان شیدا پرس

کمال طلعت زیبا و لطف منظر خویش

گرت در آینه روشن نگشت از ما پرس

شب دراز بمژگان ستاره می شمرم

ورت زمن نکند باور از ثریا پرس

گهی که از لب لعلت سخن کند خواجو

بیا در آندم و از قصّه مسیحا پرس

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۵۳۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نسیمی

ز من که طایر قافم نشان عنقا پرس

ز من که ماهی عشقم رسوم دریا پرس

(ز من که خادم خمار و ساکن دیرم

رموز باده اسرار و جام صهبا پرس)

صفای باطن رندان مست دردآشام

[...]

قاسم انوار

ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس

سواد زلفش از آشفتگان شیدا پرس

مرا، که مست و خرابم، ز جام و ساقی گوی

حدیث توبه و تقوی ز شیخ و مولا پرس

کمال ذوق ز مستان بی دل و دین جوی

[...]

صوفی محمد هروی

ز ما که دعوتیانیم شوق بغرا پرس

طریق پختن آش و حلیم و حلوا پرس

مرا که بیخود و سرمست دیگ ماچانم

ز پنج اشکنه و کله و ز گیپا پرس

به صد زبان چو توانی حدیث بریان گوی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه