گنجور

 
خواجوی کرمانی

ز لعل عیسویان قصّه مسیحا پرس

ز چین زلف بتان معنی چلیپا پرس

اگر ملامتت از سرگذشت ما نبود

سرشک ما نگر و ماجرای دریا پرس

دل شکسته مجنون ز زلف لیلی جوی

حدیث مستی وامق ز چشم عذرا پرس

بهای یوسف کنعان اگر نمی دانی

عزیز من برو از دیده ی زلیخا پرس

حکایت لب شکر فشان زمن بشنو

حلاوت شکر از طوطی شکرخا پرس

چو هر سخن که صبا نقش می کند با دوست

بیان حسن گل از بلبلان شیدا پرس

کمال طلعت زیبا و لطف منظر خویش

گرت در آینه روشن نگشت از ما پرس

شب دراز بمژگان ستاره می شمرم

ورت زمن نکند باور از ثریا پرس

گهی که از لب لعلت سخن کند خواجو

بیا در آندم و از قصّه مسیحا پرس