گنجور

 
خواجوی کرمانی

خادمه ی عود سوز مطربه ی عود ساز

شمع نه و عود سوز چنگ زن و عود ساز

صبح بر آمد ببام مرغ درآمد بزیر

صبح تبسّم نمای مرغ ترنّم نواز

مجلسیان سحر محرم اسرار عشق

خلوتیان صبوح غرقه ی دریای راز

قاتل مشتاق گو تیغ مکش در حرم

رهزن عشّاق گو چنگ مزن در حجاز

دلبر شیرین سخن بیش نماید عتاب

شاهد سیمین بدن بیش کند کبر و ناز

یار چو غمخوار گشت غم چه بُود غمگسار

بنده چو محمود شد شاه که باشد ایاز

صورت معنی کجا کشف شود برخرد

عشق حقیقی کرا دست دهد در مجاز

آن مه طوبی خرام گر بچمن بگذرد

سرو خرامان برد قامت او را نماز

خواجو اگر عاشقی از همه آزاد باش

زانک بآزادگی سرو بُود سرفراز