گر مرا بخت درین واقعه یاور نشود
چکنم صبر کنم گرچه میسر نشود
صورت حال من از زلف دلاویز بپرس
گر ترا از من دلسوخته باور نشود
شور عشق تو برم تا بقیامت در خاک
زانک گر سر بشود شور تو از سر نشود
هر درونی که درو آتش عشقی نبود
روشنست این همه کس را که منور نشود
مگرم نامزد زندگی از سر برود
که چو شمعم همه شب دود بسر بر نشود
دوستان عیب کنندم که بر آرم دم عشق
عود اگر دم نزند خانه معطّر نشود
خواجو از درد جدائی نبرد جان شب هجر
اگرش نقش تو در دیده مصوّر نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد احساسات عمیق عشق و جدایی است. شاعر به بیان درد و رنج ناشی از عشق میپردازد و میگوید که اگر در این شرایط، بخت و شانس کمک نکند، باید صبر کند. او از زیبایی محبوبش صحبت میکند و اعتراف میکند که عشقش همیشه در دلش باقی خواهد ماند، حتی اگر جسمش از دنیا برود. شاعر همچنین به انتقاد دوستانش اشاره میکند که او را به خاطر عشقش سرزنش میکنند، اما او عشق را به عنوان منبع نور و زندگی میبیند. در نهایت، او از سختی جدایی و نبود محبوبش ابراز ناراحتی میکند و میخواهد که تصویر او همیشه در ذهنش باقی بماند.
هوش مصنوعی: اگر در این شرایط بخت و اقبال به من کمک نکند، چه کنم؟ صبر میکنم، هرچند چیزی برای من ممکن نشود.
هوش مصنوعی: از موهای زیبا و فریبندهی او بپرس که حال من چگونه است، اگر تو از من که دلbroken هستم، باور نکنی.
هوش مصنوعی: عشق تو همیشه در دل من خواهد بود تا زمانی که زندهام، زیرا حتی اگر سرم از عشق تو جدا شود، عشق تو از دل من خارج نخواهد شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در درونش عشق وجود نداشته باشد، روشنایی نمییابد. این نشان میدهد که عشق، نوری است که انسانها را از درون روشن میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق و هدف زندگیام از میان نرود، مانند شمعی هستم که تمام شب فقط به خاطر روشناییام در حال سوختن و دود کردن هستم.
هوش مصنوعی: دوستان به من ایراد میگیرند که چرا عشق را در زندگیام به نمایش میگذارم، اما اگر من این عشق را بروز ندهم، خانهام هرگز خوشبو و دلپذیر نخواهد شد.
هوش مصنوعی: خواجو از شدت ناراحتی جدایی، جانش در شب هجران به خطر میافتد، به شرطی که تصویر تو در چشمانش نتابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست یکشب که سر شکم گل بستر نشود
تا در پیرهنم رشته گوهر نشود
مدعی گر طرف ما نشود صرفه اوست
زشت آن به که بآئینه برابر نشود
خشکی بخت فرومایه طلسمی بسته است
[...]
چهره شوخ به یک رنگ مصور نشود
عکس روی تو در آیینه مکرر نشود
چهره تا از عرق شرم و حیا سیراب است
حسن محتاج به پیرایه دیگر نشود
اثر صحبت روشن گهران اکسیرست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.