گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

کسی که پشت بر آن روی چون نگار کند

باختیار هلاک خود اختیار کند

نه رای آنکه دلم دل زیار برگیرد

نه روی آنک تنم پشت بر دیار کند

ز روزگار هر آن محنتم که پیش آمد

دلم شکایت آنهم بروزگار کند

بیا و بر سر چشمم نشین که در قدمت

بسا که دیده بدامن گهر نثار کند

بنا سزای رقیب از تو گر کناره کنم

دلم سزای من از دیده در کنار کند

اگر ز تربت من سر بر آورد خاری

هنوز در دلم آن خار خار خار کند

ببوی خال تو جانم اسیر زلف تو شد

برای مهره کسی جان فدای مار کند

خمار می کندم بی لب تو می خوردن

اگرچه مست کی اندیشه از خمار کند

گر از وصال تو خواجو امید برگیرد

خیال روی تو بازش امیدوار کند

 
sunny dark_mode