گنجور

 
خواجوی کرمانی

ترک من گوئی که بازش خاطر نخجیر بود

کابرویش چاچی کمان و نوک مژگان تیر بود

گه ز چین زلف او صد شور در چین می فتاد

گه ز چشم جادوش صد فتنه در کشمیر بود

دوش ترکی تیغ زن را مست می دیدم بخواب

چون بدیدم چشم شوخ دلبرم تعبیر بود

غنچه در مهد زمرّد در تبسم بود و باز

بلبل شب خیز کارش ناله ی شبگیر بود

چنگ در زنجیر زلفش چون زدم دیوانه وار

زیر هر مویش دلی دیوانه در زنجیر بود

نقش می بستم کزو یکباره دامن درکشم

لیکن از شوقم سرشک دیده دامنگیر بود

پیر دیدم دوش می گفت ای جوانان بنگرید

کاین جوان خسته خاطر در محبت پیر بود

گفتم از قیدش بدانائی برون آیم ولیک

آنچنان تدبیر کردم وینچنین تقدیر بود

بامدادان چون بر آمد ماه بی مهرم ببام

زیر بامش کار خواجو ناله های زیر بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

دی میان عاشقان ساقی و مطرب میر بود

در هم افتادیم زیرا زور گیراگیر بود

عقل باتدبیر آمد در میان جوش ما

در چنان آتش چه جای عقل یا تدبیر بود

در شکار بی‌دلان صد دیده جان دام بود

[...]

کلیم

تا دل دیوانه بود از عافیت دلگیر بود

همچو شیون خانه زاد حلقه زنجیر بود

گریه چون سیلاب از یک خانه روی دل ندید

ناله هر جا رفت نی در ناخن تأثیر بود

تیره روزی نیست امروزی که تدبیری کنم

[...]

صائب تبریزی

ذوق خاموشی مرا روزی که دامنگیر بود

گرد را هم سرمه سای ناله زنجیر بود

این زمان منزل پرستم، ورنه چندی پیش ازین

نقش پای خضر در چشمم دهان شیر بود

دست معمار فلک را کوتهی پیچیده داشت

[...]

صامت بروجردی

وقت جان دادن بسی از زندگی دلگیر بود

جان شیرینش ز فکر الفت تن سیر بود

ناله‌اش از بی‌کسی بسیار با تاثیر بود

کند اندر پا و اندر گردنش زنجیر بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه