گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

رسید موکب کوکب مثال خسرو اعظم

پناه ملک سلیمان خدیو اعدل اکرم

سپهر مهر معالی مه سپهر معانی

فروغ دیده ی دولت چراغ دوده ی آدم

جمال دولت و دین نیکپی تهمتن ثانی

که شد بوصف جلالش زبان ناطقه ابکم

سقاطه چین سخایش هزار طغرل و سنجر

نواله گیر نوالش هزار یحیی و مکرم

ز صحن بارگهش بسته کار ساحت یثرب

ز خاک پیشگهش رفته آب چشمه ی زمزم

بعهد معدلتش گوش پیل خانه پشه

بدور مرحمتش جای مور دیده ی ضیغم

زهی قواعد گیتی بدولت تو ممهد

خهی معارج گردون بهمت تو مقوم

در تو اوج معالی دل تو بحر معانی

کف تو کان مکارم تن تو روح مجسم

بوقت بذل چو بهمن فسرده پیش تو حاتم

بگاه کینه چو پیران شکسته پیش تو رستم

دل منیر تو شاه سریر عالم معنی

صریر کلک تو تفسیر سر معنی عالم

جهان بدولت تو نوش کرده رطل پیاپی

فلک بیاد تو پر کرده جام دور دمادم

ظفر بقوت رایت کشیده قامت رایت

اجل بماتم خصمت گشوده گیسوی پرچم

کواکب فلکی را رکاب تست مقبل

طوایف ملکی را جناب تست مخیم

عری نوال تو از حرف لا و ذات تو ازلن

بری جلال تو از لفظ کیف وجود تو از کم

سرایر حجب غیب در بنان تو مضمر

نتایج تحف عقل در بیان تو مدغم

رؤس معنی شاهی در احتشام تو مثبت

رموز لطف الهی در اهتمام تو مبهم

نجوم ثابته بر پای بوس جاه تو کوکب

قوای نامیه با جذبه رضای تو همدم

کلاه زرکش انجم بدولت تو مکلّل

قبای اطلس گردون باصطناع تو معلم

کمینه خادم قصر معالیت شه خاور

کهینه هندوی ایوان عالیت شب مظلم

محررات سماوی بنوک کلک تو معرب

مرکبات هیولی بلطف طبع تو معجم

بفر دولت تو کار روزگار ممشی

بیمن همت تو عقد کاینات منظم

زرشک دست تو افتاده تاب در جگر کان

ز بیم جود تو در لرزه اوفتاده دل یم

عدو چو زیر نگین تو دید ملک سلیمان

برو شدست جهان بر مثال حلقه خاتم

چگونه راز فلک ماند از ضمیر تو پنهان

که هست در حرم کبریا ضمیر تو محرم

ز جام بندگیت هر که نوش کرد شرابی

چه التفات نماید بجاه و مملکت جم

ز شرم رای تو آبست دست موسی عمران

بجنب خلق تو با دست روح عیسی مریم

کجا بگرد جلالت رسد سپهر معلا

کسی چگونه رود بر رواق چرخ بسلّم

اگر چنانک برادهم سوار گشت حسودت

تفاوتی نکند زانکه اوست در خور ادهم

دل تو عرش مجیدست و عالمین چو ذره

کف تو بحر محیطست و خافقین چو شبنم

ز شور جعد عروس تتق نشین ضمیرت

فلک چو حلقه ی مرغول دلبران شده درهم

کنند کله نشینان حجله خانه ی طبعت

شکار آهوی چینی بچین طرّه ی پر خم

همیشه تا متعاقب بود خزان و بهاران

همیشه تا متواتر بود ربیع و محرم

بهار بخت ترا از خزان مباد زیانی

که بر حسود تو باشد ربیع عمر محرم

مرا جهان معانی بدولت تو مسخّر

ترا ز جاه و جلال آنچه ممکنست مسلم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode