راه بی پایان عشقت را نیابم منزلی
قلزم پر شور شوقت را نبینیم ساحلی
نیست در دهر این زمان بی گفت و گویت مجمعی
نیست در شهر این نفس بی جست و جویت محفلی
مهر رویت می نهد هر روز مهری بر لبی
چشم مستت می زند هر لحظه تیغی بر دلی
چون کنم قطع منازل بی گل رخسار تو
لاله زاری گردد از خون دلم هر منزلی
بر سر کوی غمت هر جا که پائی می نهم
بینم از دست سرشک دیده پائی در گلی
رنگ رخسارت نمی بینم ببرگ لاله ئی
بوی گیسویت نمی یابم ز شاخ سنبلی
کی بدست آید گلی چون آن رخ بستانفروز
یا سراید در چمن مانند خواجو بلبلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از بیپایانی مسیر عشق و نرسیدن به آرامش صحبت میکند و احساس میکند که بدون حضور معشوق، زندگیاش خالی است. او احساس میکند که هر لحظه بدون معشوق، همراه با درد و رنج است و تشبیهاتی زیبا از گل و لاله برای توصیف معشوق و عشق خود به کار میبرد. شاعر بیان میکند که هر جا که قدم میگذارد، یاد و آثار معشوق او را دنبال میکند و نمیتواند زیبایی او را از یاد ببرد. بهطور کلی، این شعر حس عمیق و درد ناشی از دوری از معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، هیچ جا را نمیتوانم بیابم که به مقصد برسد و دریای پرشور احساسات تو را هم نمیتوانم ساحل امنی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در این زمان در دنیا، بدون صحبت و گفت و گو با تو، جایی نیست و این جان بدون جست و جوی تو، محفل و جمعی ندارد.
هوش مصنوعی: هر روز زیبایی چهرهات عشق و محبت میافزاید، و هر لحظه نگاه زیبای چشمان تو مانند تیغی بر دل عاشق میزند.
هوش مصنوعی: هر جا که از زیبایی چهرهات دور شوم، دل من پر از درد و غم میشود و آن جا به مانند یک لالهزار زیبا میشود که از اشک و خون دل من آبیاری میشود.
هوش مصنوعی: هر جا که قدم میزنم، در کوی عشق تو، میبینم که به خاطر اشکهایی که ریختهام، پای من در گلی فرو رفته است.
هوش مصنوعی: من نتوانستم رنگ چهرهات را ببینم، همچون رنگ برگ لاله. بوی موهایت را نیز نمیتوانم از شاخ سنبل احساس کنم.
هوش مصنوعی: کی بدست میآید گلی به زیبایی آن چهرهای که باغ را روشن میکند، یا آیا در بوستانی مانند خواجو، بلبل آواز خواهد سرود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که در ملک سیادت خسرو دریا دلی
مفخری بر عترت مختار بی آل ولی
هر حدیث از لفظ تو دریست از دریای لفظ
از دل دریا برآید در تو دریا دلی
زینت آل حسین بن علی المرتضی
[...]
دوش برطرف چمن گلبانک می زد بلبلی
می فکند از ناله هر دم در گلستان غلغلی
کانک زیر گنبد نیلوفری دارد وطن
از گلندامی ندارد چاره و ما از گلی
محمل ما را درین وادی کجا باشد نزول
[...]
ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی
از تو دارد این مثل شهرت که شهری و گلی
می کند در دور حسنت دل همه وقتی خروش
وقت گل هرگز نباشد بلبلی بی غلغلی
زلف بر رخ به تشویش است ز آه سرد ما
[...]
سرگذشتی بشنو از من داشتم وقتی دلی
نیک رایی، مقبلی، دانش پرستی، عاقلی
دستگیرم بود همچون عقل در هر حالتی
روشنایی بخش همچون شمع در هر محفلی
از قضا ناگاه دیدم دلبری در رهگذار
[...]
میر شمس الدین محمد چون برین در سر نهاد
لطف یزدان دادش آخر اینچنین سر منزلی
در پناه ام کلثوم از وثوق خدمتست
زانکه بود آن اهل دل از روی معنی مقبلی
لاجرم گویند خلق از بهر تاریخ وفات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.