دوش پیری یافتم در گوشه ی میخانه ئی
در کشیده از شراب نیستی پیمانه ئی
گفت در مستان لا یعقل بچشم عقل بین
ور خرد داری مکن انکار هر دیوانه ئی
گرچه ما بنیاد عمر از باده ویران کرده ایم
کی بود گنجی چو مادر کنج هر ویرانه ئی
روشنست این کانک از سودای او در آتشیم
شمع عشقش را کم افتد همچو ما پروانه ئی
دل بدلداری سپارد هر که صاحبدل بود
کانک جانی باشدش نشکیبد از جانانه ئی
آشنائی را بچشم خویش دیدن مشکلست
زانک او دیدار ننماید بهر بیگانه ئی
هر که داند کاندرین ره مقصد کلی یکیست
هر زمانی کعبه ئی برسازد از بتخانه ئی
دل منه بر ملک جم خواجو که شادروان عمر
یا بافسونی رود بر باد یا افسانه ئی
حیف باشد چون تو شهبازی که عالم صید تست
در چنین دامی شده نخجیر آب و دانه ئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان تجربیات خود از زندگی و عشق میپردازد. او از پیرمردی در میخانه صحبت میکند که به او یادآوری میکند که نباید به ظاهر دیوانگان بیعقل توجه کرد و هر کسی که دلشکسته است باید به عشق و عواطف خود اعتقاد داشته باشد. همچنین اشاره میکند که عمر خود را در مستی و عشق گذرانده و به جای گنج، در ویرانیها و دلتنگیها جستجو میکند. شاعر به روشنایی عشق و شعلهور شدن دلها در این عشق اشاره دارد و میگوید که دیدار واقعی با معشوق سخت است و تنها عارفان میتوانند به درستی این مسیر را درک کنند. او در نهایت هشدار میدهد که نباید به ظواهر و زندگیهای فانی دل ببندیم و باید به عمق عشق و حقیقتها توجه کنیم.
هوش مصنوعی: دیروز در یک گوشه از میخانه، به پیرمردی برخوردم که از شراب عدم و نیستی مینوشید.
هوش مصنوعی: در میان مستان کسی نمیتواند با عقل خود درک کند؛ اگر خرد داری، نباید وجود هر دیوانهای را انکار کنی.
هوش مصنوعی: هرچند ما به خاطر نوشیدن شراب عمر خود را ویران کردهایم، اما چه کسی است که بتواند گنجی به ارزش محبت مادر را در دل هر ویرانهای پیدا کند؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عشق او همچون شمعی در دل ما روشن است و ما به مانند پروانهای در اطراف آن میچرخیم. با این حال، گرمای عشق او باعث میشود که ما همواره در آتش اشتیاق و آرزو بسوزیم. روشن است که در این حالت، شمع عشقش کمنور نخواهد شد و ما همچنان به آن وابستهایم.
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش را به کسی بسپارد و توانایی درک و احساسات داشته باشد، میتواند از عشق و محبت حقیقی بهرهمند شود؛ چرا که عشق واقعی هیچگاه از وجود محبوبش کاسته نمیشود.
هوش مصنوعی: دیدن آشنایی با چشم خود مشکل است، زیرا او خودش را برای افراد غریبه نشان نمیدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که بداند در نهایت، همه راهها به یک هدف مشترک منتهی میشوند، متوجه میشود که در هر زمانی، میتوان از جایی که خرافات و بتپرستی وجود دارد، به سوی حقیقت و مقصد واقعی حرکت کرد.
هوش مصنوعی: دل من همچون ملک جمشید، سرشار از آرزوی شادی و زیبایی است. اما بدان که عمر یا به زیبایی و خوشی میگذرد یا همچون بادی بیصدا میوزد، یا تنها یک داستان و افسانهای است که در یادها باقی میماند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند باور کند که تو، به عنوان یک پرندهی بلندپرواز و قدرتمند، در دامهایی بیفتی که تنها برای شکار و تغذیه طراحی شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فیلسوفی گفتم اندر خطه هندوستان
حکمتی دیدم نوشته بر در بتخانهای
گفتمش برگو چه حکمت هست گفتا آنکه بود
آدمی چون بار شیشه چرخ چون دیوانهای
آدم و گندم، من و خال لب جانانهای
من نه آن مرغم که در دام آردم هر دانهای
درنگیرد صحبت من با دم ارباب عقل
هم مگر در جوشم آرد آتش دیوانهای
سوختم از صلح و جنگت همچو آتش تا به کی
[...]
ای که از سودای گنج سیم و زر دیوانهای
هست گنج عبرتی در کنج هر ویرانهای
رزق را آرام جز در کام روزیخوار نیست
رو به سوراخ دهن، موری بود هر دانهای
در جهان کجنهاد از راستی نبود نشان
[...]
پنجهام هرگز نرفته بر در کاشانهای
نقش پای من ندیده آستان خانهای
دامن زلف تمنا کی به چنگ آید مرا
نی زبان گفتوگو و نی اصول شانهای
ساغر خود میبرم پیش حباب از سادگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.