ایکه چو موی شد تنم در هوس میان تو
هیچ نمی رود برون از دل من دهان تو
از چمن تو هر کسی گل بکنار می برند
لیک بما نمی رسد نکهت بوستان تو
گر زکمان ابرویت عقل سپر بیفکند
عیب مکن که در جهان کس نکشد کمان تو
چون تو کنار می کنی روز و شب از میان تو
کی بکنار ما رسد یک سر مو میان تو
تا تو چه صورتی که من قاصرم از معانیت
تا تو چه آیتی که من عاجزم از بیان تو
کی ز دلم برون روی زانک چو من نبوده ام
عشق تو بوده است و بس در دل من بجان تو
صد رهم ار بآستین دور کنی زآستان
دستم و آستین تو رویم و آستان تو
گرچه بود بمهر تو شیر فلک شکار من
رشک برم هزار پی بر سگ پاسبان تو
خواجو از آستان تو کی برود که رفته است
حاصل روزگار او در سر داستان تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوق اشاره دارد. شاعر احساس میکند که وجود او به مانند مویش در هوس و تمنا از معشوق است. علاقه و اشتیاق او به معشوق بیشتر از دیگران است و هیچکس نمیتواند بوی خوش او را بیابد. شاعر به زیباییها و جذابیتهای معشوق میبالد و میگوید که هیچ چیز نمیتواند عشقی که در دلش نسبت به او وجود دارد را کاسته یا از دلش بیرون کند. او حتی اگر از دور باشد، هنوز روح و وجودش به معشوق وابسته است. در نهایت، شاعر ابراز میکند که هیچ راهی برای جدا شدن از محبت معشوق نمیبیند و همهی زندگیاش به عشق او معنا پیدا میکند.
هوش مصنوعی: عشق و دلبستگی من به تو آنقدر عمیق است که هیچ چیز نمیتواند احساسات درونم را از بین ببرد، حتی اگر تمام وجودم در آرزوی تو به سر رود.
هوش مصنوعی: هر کسی از باغ تو گلهایی میچیند و با خود میبرد، اما بوی خوش باغ تو هیچگاه به ما نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر عقل انسان از زیبایی و جاذبهٔ ابروی تو به شگفتی بیفتد، نباید این را عیب شماری، چرا که در دنیا هیچکس مانند تو این مایهٔ جذابیت و اثرگذاری ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی تو شب و روز را کنار میزنی، چگونه ممکن است که چیزی از تو به ما برسد، حتی به اندازه یک مو؟
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به خوبی به توصیف زیباییها و صفات تو بپردازم، چرا که از درک و بیان آنها ناتوانم.
هوش مصنوعی: عشق تو تنها چیزی است که در دل من وجود داشته و من هیچ کس دیگری جز تو را در دل ندارم.
هوش مصنوعی: اگرچه به دور از آستان تو باشم و دستم را از آستینت دور کنی، باز هم من و آستین تو به سوی تو میآییم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عشق تو برای من بسیار ارزشمند است، اما با این حال من حسادت میکنم به آنکه به مراقبت از تو پرداخته و در کنار توست.
هوش مصنوعی: خواجو هرگز نمیتواند از درگاه تو جدا شود، زیرا همه ی داشتههای او در تو خلاصه میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو
دوش چه خوردهای دلا راست بگو به جان تو
فتنه گر است نام تو پرشکر است دام تو
باطرب است جام تو بانمک است نان تو
مرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشی
[...]
خوش آنکه پیماید قدح، چشم جفا پیمان تو
از خویش بستاند مرا، گیرایی مژگان تو
صبر گران تمکین من، کوه است و می بازد کمر
چون بگذرد دامن کشان، سرو سبک جولان تو
مرا به خانه ی درون، دلی بود از آن تو
ولی چه سود کان سرا نمی سزد مکان تو
چو بر لب آوری سخن شود فضای انجمن
لبالب از دُر عدن ز لعل دُر فشان تو
تو راست جسم نازنین لطیف تر ز روح و جان
[...]
نوبت خسروی زند چرخ به آشیان تو
از فلک و ملک بسی آمده پاسبان تو
بنده نقش میشود کو نکشد کمان تو
با همه کبر و سرکشی هست ز چاکران تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.