گنجور

 
خواجوی کرمانی

ای تنم کرده ز غم موئی و در مو زده خم

وی دلم یک سر مو و ز سر موئی شده کم

گر دلم باک ندارد ز غم عشق چه باک

ور غمم دست ندارد ز دل خسته چه غم

هم دل گرم کرم نیست درین ره همدل

هم دم مرد گرم نیست درین غم همدم

پیش چشمم ز حیا آب شود چشمه ی نیل

وانگه از نیل سرشکم برود آب بقم

ای بصد وجه رخ خوب تو وجهی ز بهشت

وی بصد باب سر کوی تو بابی زارم

چون کنم وصف جمالت که دورویست ورق

چون دهم شرح غمت چون دو زبانست قلم

من بغوغای رقیب از سر کویت نروم

زانک بی خون حرامی نبود وصل حرم

از تو چون صبر کنم زانک نگردد ممکن

صبر درویش ز الطاف خداوند کرم

خیز خواجو که چو پرگار بسر باید گشت

هر که در دایره ی عشق نهادست قدم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم

آبها جاری و می روشن و دلها بی غم

باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست

ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم

خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش

از پی فخر بدارند بزرگان عجم

پس من آری بتن خویش فرستم بر تو

مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم

تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی

[...]

منوچهری

چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم

وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم

بچگان زاد مدور تنه، بی‌قد و قدم

صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم

قطران تبریزی

تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم

آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم

از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید

چو پراکنده بمینا در دینار و درم

لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار

[...]

امیر معزی

موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم

بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم

همه جمع اند و به یک جای مهیا ‌شده‌اند

از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم

رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه