ای تنم کرده ز غم موئی و در مو زده خم
وی دلم یک سر مو و ز سر موئی شده کم
گر دلم باک ندارد ز غم عشق چه باک
ور غمم دست ندارد ز دل خسته چه غم
هم دل گرم کرم نیست درین ره همدل
هم دم مرد گرم نیست درین غم همدم
پیش چشمم ز حیا آب شود چشمه ی نیل
وانگه از نیل سرشکم برود آب بقم
ای بصد وجه رخ خوب تو وجهی ز بهشت
وی بصد باب سر کوی تو بابی زارم
چون کنم وصف جمالت که دورویست ورق
چون دهم شرح غمت چون دو زبانست قلم
من بغوغای رقیب از سر کویت نروم
زانک بی خون حرامی نبود وصل حرم
از تو چون صبر کنم زانک نگردد ممکن
صبر درویش ز الطاف خداوند کرم
خیز خواجو که چو پرگار بسر باید گشت
هر که در دایره ی عشق نهادست قدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از درد و غم عاشق است. شاعر از تغییر حالت خود در اثر غم عشق میگوید و از این که دلش به خاطر عشق آرام نیست. او به زیبایی معشوقش اشاره میکند و میگوید که تو وصفناشدنی هستی و او در تلاش است تا احساساتش را بیان کند، اما واژهها نمیتوانند تمام غم و شادیهایش را منتقل کنند. شاعر با وجود رقبای عاشق و دشواریها، همچنان از عاشق شدن خود نادم نیست و میداند که به عشق نیاز دارد و باید در این مسیر ادامه دهد. در نهایت، شاعر از همه میخواهد تا در دایره عشق قدم بگذارند و از شیرینی آن بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: تنم به خاطر غمهایم پر از مو و در موهایم خمیده شده است. دل من تنها به یک سر مو وابسته است و از آنجا کمکم دچار کمبود شدهام.
هوش مصنوعی: اگر دل من از غم عشق بیخبر است، پس چرا باید نگران باشم؟ و اگر غمم از دل خستهام فاصله دارد، پس چه دلیلی برای ناراحتی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: در این مسیر کسی نیست که دلش پر از محبت باشد و در غم هم کسی نیست که همدرد و هم صحبت باقی بماند.
هوش مصنوعی: در برابر چشمانم به خاطر شرمم چشمه نیل آب میشود و سپس اشکم از نیل به سمت من میآید.
هوش مصنوعی: ای زیبا روی تو، چهرهات به اندازهی بهشت زیباست و کوچه و خیابان تو هم به تعداد زیادی در ورودی دارد که مرا به سوی خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم زیباییات را توصیف کنم وقتی که دو رو است؟ و چگونه میتوانم غم تو را شرح دهم وقتی که قلم دو زبان دارد؟
هوش مصنوعی: من از سر و صدای رقیب در نزدیکی تو دور نمیشوم، زیرا بدون عشق و اشتیاقی عمیق، هیچ برکتی در وصال و نزدیک شدن به حرمت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم بر تو صبر کنم، در حالی که صبر کردن برای درویش در آغوش رحمت و لطف خداوند امکانپذیر نیست؟
هوش مصنوعی: برخیز خواجو، چون کسی که در عشق پا گذاشته باید مانند دایرهای بچرخد و حرکت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم
آبها جاری و می روشن و دلها بی غم
باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست
ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم
خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی
[...]
قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش
از پی فخر بدارند بزرگان عجم
پس من آری بتن خویش فرستم بر تو
مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم
تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی
[...]
چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم
وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم
بچگان زاد مدور تنه، بیقد و قدم
صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم
تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم
آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم
از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید
چو پراکنده بمینا در دینار و درم
لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار
[...]
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
همه جمع اند و به یک جای مهیا شدهاند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.