گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم

ولی چو در نگرم پرده ی رخ تو منم

مرا ز خویش بیک جام باده باز رهان

که جام باده رهائی دهد ز خویشتنم

بجز نسیم صبا ای برادران عزیز

که آرد از طرف مصر بوی پیرهنم

چون زان دو نرگس میگون بیان کنم رمزی

کسی که گوش کند مست گردد از سخنم

اگر نصیب نبخشی زلاله و سمنم

ز دور باز مدار از تفرج چمنم

گهی که بلبل روح از قفس کند پرواز

زنم اگرنه در این دم صفیر شوق زنم

در آن نفس که مرا از لحد برانگیزند

حدیث عشق تو باشد نوشته بر کفنم

اگر خیال تو آید بپرسشم روزی

بجز خیال نیابد نشانی از بدنم

نهاده ام سر پرشور دائماً بر کف

بدان امید که در پای مرکبت فکنم

چون شمع مجلس اگر دم بر آرم از سر سوز

برآرد آتش عشقت زبانه از دهنم

اگر چو زلف کژت بر شکستم از خواجو

گمان مبر که توانم که از تو بر شکنم

 
 
 
سوزنی سمرقندی

منم که از سر حمدان عقیق در یمنم

به سرخ ری کس نیست همچنان که منم

مرا سزد که کنم در جهان به . . . ر منی

که هر منی است گروگان هفده هژده منم

من آن کسم که ز بس تیز شهوتی . . . رم

[...]

عطار

درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم

میان نفس و هوا دست و پای چند زنم

هزار بار برآمد مرا که یکباری

ز دست چرخ فلک جامه پاره پاره کنم

گره چگونه گشایم ز سر خود که ز چرخ

[...]

حکیم نزاری

عجب مدار خراباتیی چنین که منم

اگر به کوی خراباتیان بود وطنم

کنشت و کعبه به فرمان روم خدا مکناد

که در ضمیر من آید که من به خویشتنم

خودی خود چو براندازم آن چه ماند اوست

[...]

امیرخسرو دهلوی

شکست پشت من از بار غم، چه چاره کنم؟

ز غصه چند خورم خون خویش و دم نزنم

به تیغ هجر دل من هزار پاره شده ست

عجب نباشد، اگر خون برآید از دهنم

ز بس که سینه خراشم چو گل ز دست فراق

[...]

حافظ

حجابِ چهرهٔ جان می‌شود غبارِ تنم

خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم

چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست

رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم

عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه