گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

بیار باده که وقت گلست و موسم باغ

ز مهر بر دل پر خون لاله بنگر داغ

دماغ عقل معطر کن از شمامه ی می

بود که بوی عفافش برون رود ز دماغ

گهی که زاغ شب از آشیان کند پرواز

ز عکس باده چو چشم خروس کن پرِ زاغ

اگر چراغ نباشد به تیره شب شاید

چرا که باغ برافروخت از شکوفه چراغ

بر آتش رخ گل آب می فشاند میغ

وز آب آینه گون زنگ می زداید ماغ

ببین که مرغ چمن دمبدم هزار سلام

بدست باد صبا می کند بباغ ابلاغ

ز رهگذار نسیم بهار رنگ آمیز

شدست ساحت بستان چو کلبه ی صبّاغ

خوشا بطرف گلستان شراب نسرین بوی

ز دست لاله عذاران عنبرین اِصداغ

چو راغ را شود از لاله شُقّه خون آلود

بخون لاله بباید گرفت دامن راغ

مگو حکایت پیمان و نام توبه مبر

که نیست از می و پیمانه ام بتوبه فراغ

بصحن باغ قدح نوش و غم مخور خواجو

که آنک باغ بنا کرد برنخورد از باغ

 
 
 
قطران تبریزی

خزان ببرد بهاء همه بهار ز باغ

ز برگ زرد بدینار زرد ماند راغ

چراغ شمس فلک زیر دود گشت نهان

شد از ترنج همه باغ پر ز شمع و چراغ

شمال سرد پدید آمد و پدید آورد

[...]

سعدی

به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم

نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ

تو را فراغت ما گر بود و گر نبود

مرا به روی تو از هر که عالمست فراغ

ز درد عشق تو امید رستگاری نیست

[...]

کمال خجندی

کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ

خوش است با صنمی سرو قد به شرط فراغ

نواخت ریختها در چمن مغنی آب

ترانه های نر او لطیف ساخت دماغ

شب بهار و شبستان باغ و صحبت یار

[...]

حافظ

سَحَر به بویِ گلستان دَمی شدم در باغ

که تا چو بلبلِ بیدل کُنَم عِلاجِ دِماغ

به جلوهٔ گلِ سوری نگاه می‌کردم

که بود در شبِ تیره به روشنی چو چراغ

چُنان به حُسن و جوانیِ خویشتن مغرور

[...]

اهلی شیرازی

ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ

که شمع مجلس او بس بود فتیله داغ

دل از چمن نگشاید اسیر عشق ترا

که پیش بلبل عاشق قفس نماید باغ

به جرعه یی بزن آبی بر آتشم که رسید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه