چون کوتهست دستم از آن گیسوی دراز
زین پس من و خیالش و شبهای دیرباز
امروز در جهان بنیازست ناز ما
و او از نیاز فارغ و از ناز بی نیاز
عشاق را اگر بحرم ره نمی دهند
از ره چر برند بآوازه ی حجاز
محمود اگر چنانک مسخر کند دو کون
نبود زهر دو کون مرادش بجز ایاز
رو عشق را بچشم خرد بین که ظاهرست
در معنیش حقیقت و در صورتش مجاز
ای رود چنگ زن که چو عودم بسوختی
چون سوختی دلم نفسی با دلم بساز
در دام زلف سر زده ات مرغ جان من
همچون کبوتریست که افتد بچنگ باز
سرو سهی که هست شب و روز در قیام
چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
خواجو نظر ببعد مسافت مکن که نیست
راه امید بر قدم رهروان دراز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و اندیشههای عاشقانه شاعر میپردازد. او از دوری و غم ناشی از آن سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه عشق و زیبایی معشوقش او را میسوزاند. شاعر به تضاد میان نیاز و بینیازی اشاره میکند و از محدودیتهای خود در ابراز عشقش سخن میگوید. همچنین او به جذابیت و زیباییهای معشوق اشاره کرده و عشق را راهی برای رسیدن به حقیقت میداند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که در زندگی ممکن است موانع و مسافتها وجود داشته باشد، اما امید و عشق همیشه راهی برای ادامه دادن فراهم میکند.
هوش مصنوعی: دست من به آن گیسوی بلند نمیرسد، پس فقط من و یاد او و شبهای قدیمیام خواهیم بود.
هوش مصنوعی: امروز در جهان، ما و او از نیازها رهایی یافتهایم و از هر گونه فخر و ناز بینیاز هستیم.
هوش مصنوعی: اگر به عاشقان اجازه ورود به دریا داده نمیشود، پس از کدام راه باید بروند؟ با صدای حجاز باید بروند.
هوش مصنوعی: اگر محمود بخواهد که دو جهان را به تسخیر خود درآورد، هیچ کدام از این دو جهان جز ایاز به عنوان مقصود او نخواهد بود.
هوش مصنوعی: عشق را با دیدی تیزبین نگاه کن؛ چرا که در ظاهرش فقط نمایی است، اما در عمقش حقیقت نهفته است.
هوش مصنوعی: ای رود، بزن琴 را، که مانند چوب عود من را سوزاندی. حال که دلم سوخته، با دلم اندکی مدارا کن.
هوش مصنوعی: محبت و جذبه تو، جان من را به دام انداخته است، مانند کبوتر بیچارهای که در تله یک شکارچی گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: در هر زمان و مکانی، مانند یک سرو استوار و زیبا که همیشه در حالت ایستاده است. وقتی به قامت تو نگاه میکند، بر او واجب میشود که به تو احترام بگذارد و در مقابلت سجده کند.
هوش مصنوعی: از دوردستها به آینده نگاه نکن، چون برای مسافران راهی که دراز پیش رو دارند، امیدی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دست منت تو بمن بنده در دراز
درگاه تو ز حادثه من بنده را جواز
درهای رنج بسته بمن بر سخای تو
بر من در سرای تو بیگاه و گاه باز
صد کس نیازمند من و من بجاه تو
[...]
در هجر روی و لعل تو،ای لعبت طراز
بر روی زرد کرده ام از خون دل تراز
ناکامم از تو ، ور چه برآوردمت بکام
رنجورم از تو ، ور چه بپروردمت بناز
هستم ز حسرت بر چون سیم خام تو
[...]
ایچرخ سفله پرور خس یاردون نواز
تا کی خطا و چند دغا راستی بباز
چرخ و زمین ز برف و ز یخ کرد برگ و ساز
در پوش پوستین که دی آمد ز در فراز
بس مومن بهشتی کز خوف رنج دی
خواهد که در میان جهنم شود دراز
هست از کمال شدت سرما در آبگیر
[...]
ای خسروی که از تف تیغ تو در نبرد
جان عدو فتد چو دل شمع در گداز
هرجا که می روی ظفر اندر رکاب توست
در هیچ منزل از تو نخواهد فتاد باز
دیگر شکی نماند جهان را درین که هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.