بستیم دل در آن سر زلف دراز باز
گشتیم صید آن صنم دلنواز باز
مرغی که بود بلبل بستانسرای شوق
همچو تذرو گشت گرفتار باز باز
با ما اساس عربده و کین نهاده است
آن چشم مست تیغ کش تزکتاز باز
فلفل فکنده است بر آتش بنام ما
آن خال هندوئی سیه مهره باز باز
اکنون که در کشاکش زلفت فتاده ایم
ما و کمند عشق و شبان دراز باز
مجنون دلش بحلقه ی زنجیر می کشد
دارد مگر بطره لیلی نیاز باز
با دوستان ز بهر چه در بسته ئی زبان
باز آی و برگشای سر دُرج راز باز
با ما بساز یکنفس آخر که همچو عود
ما را بسوخت مطربه ی پرده ساز باز
خواجو دگر بدام غمت پای بند شد
محود گشت فتنه روی ایاز باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.