گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

بجز نسیم که یابد نصیبی از گلزار

که یک گلست در این باغ و عندلیب هزار

چو از گل آرزوی مرغ خوش نظر با دست

تو هم ببوی قناعت کن از نسیم بهار

وگر چو غنچه جهان را بروی گل بینی

بدوز چشم جهان بین بخار و دیده مخار

ز تیغ و دار چه ترسانی ای پسر ما را

که تاج ما سر تیغست و تخت ما سردار

بعشوه ام چه فریبی چرا که بلبل مست

کجا بباد هوا باز گردد از گلزار

کدام دوست که دوری گزیند از بر دوست

کدام یار که گیرد قرار بیرخ یار

ترا شبی نگزیرد ز چنگ و نغمه زیر

مرا دمی نشکیبد ز آه و ناله زار

حدیث غصه ی فرهاد و قصه ی شیرین

بخون لعل بباید نوشت بر کهسار

روان بود که بود باغ را درین موسم

کنار و بر گل و خواجو ز گل گرفته کنار