گنجور

 
خواجوی کرمانی

زنده اند آنها که پیش چشم خوبان مرده اند

مرده دل جمعی که دل دادند و جان نسپرده اند

چشم سرمستان دریا کش نگر وقت صبوح

تا ببینی چشمه ها را کاب دریا برده اند

ما برون افتاده ایم از پرده ی تقوی ولیک

پرده سازان نگارین همچنان در پرده اند

دُردنوشان بسکه اشک از چشم ساغر رانده اند

خون دل در صحن شادروان بجوش آورده اند

ساقیا چون پختگانرا ز آتش می سوختی

گرم کن خامان عشرتخانه را کافسرده اند

اهل دل گر جان بر آن سرو روان افشانده اند

از نسیم گلشن وصلش روان پرورده اند

بر دل رندان صاحب درد اگر آزارهاست

پارسایان باری از رندان چرا آزرده اند

خیز خواجو و ز در خلوتگاه مستان درآی

نیستانرا بین که ترک ملک هستی کرده اند

قوت جان از خون دل ساز و ز عالم گوشه گیر

زانک مردان سالها در گوشه ها خون خورده اند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

ای خداوندی که بر درگاه جاهت بنده‌وار

چرخ و انجم سالها اجری و راتب خورده‌اند

بنده را فخرالزمان اسحق و چندین کس جز او

تازه از انعام تو چیزی حکایت کرده‌اند

گر درستست این سخن معلوم کن تا آن برات

[...]

حکیم نزاری

دامن چشمانش آلودست خونی کرده‌اند

یا مگر دوشینه تا وقت سحر می خورده‌اند

بر جمالش نقطه‌ای دیدم عجب آمد مرا

تا چرا بر روی خورشید آن سیاهی کرده‌اند

گفتم آن خال سیه بر روی خوبت چیست؟ گفت:

[...]

خواجوی کرمانی

رنج ما بردیم و گنج ارباب دولت برده‌اند

خار ما خوردیم و ایشان گل به دست آورده‌اند

گر حرامی در رسد با ما چه خواهد کرد از آنک

رخت ما پیش از نزول ما به منزل برده‌اند

می‌پرستان محبت را ز غم اندیشه نیست

[...]

نظیری نیشابوری

دیده ام را از جمال کعبه بینا کرده اند

توشه راه خراباتم مهیا کرده اند

خوش تماشاییست گبری سجده می آرد به دیر

دامن عرش و نقاب کعبه بالا کرده اند

برهمن گویا همی سوزد که هر سو در منا

[...]

جویای تبریزی

اهل عالم جب به سوز عشق دل افسرده اند

سینه ها گویی که فانوس چراغ مرده اند

می فریبد هر قدر دور از نظر باشد سراب

گوشه گیران بازی دنیا فزون تر خورده اند

کی مراد خلق بر روی زمین حاصل شود؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه