بنشین تا نفسی آتش ما بنشیند
ورنه دود دل ما بیتو کجا بنشیند
گر کسی گفت که چون قد تو سروی برخاست
این خیالست که در خاطر ما بنشیند
چون تو برخیزی و از ناز خرامان گردی
سرو برطرف گلستان ز حیا بنشیند
هیچکس با تو زمانی بمراد دل خویش
ننشیند مگر از خویش جدا بنشیند
دمبدم مردمک چشم من افشاند آب
بر سر کوی تو تا گرد بلا بنشیند
بر فروزد دلم از نکهت انفاس نسیم
گرچه شمع از نفس باد صبا بنشیند
تو مپندار که دور از تو اگر خاک شوم
آتش عشق من از باد هوا بنشیند
من بشکرانه ی آن از سرسر برخیزم
کان سهی سرو روان از سرپا بنشیند
عقل باور نکند کان شه خوبان خواجو
از تکبر نفسی پیش گدا بنشیند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عاشقانه و longing شاعر نسبت به محبوبش است. شاعر از محبوب میخواهد که در کنار او بنشیند تا آتش عشقش خاموش نشود، زیرا دوری از او تنها بر آتش عشق میافزاید. او به زیبایی محبوب اشاره میکند و میگوید که هرگونه زیبایی و جلالی در حضور او معنا پیدا میکند. همچنین شاعر از اینکه هیچکس نمیتواند با محبوبش خوشبخت شود، مگر اینکه او را ترک کند، سخن میگوید. در نهایت، شاعر به قدرت عشق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر دور شود، شعله عشقش خاموش نخواهد شد.
هوش مصنوعی: بنشین و آرام بگیر تا شعلهی عشق ما خاموش شود، وگرنه غم دل ما در کجا میتواند آرام بگیرد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که قد تو مثل سرو بلند و زیباست، بدان که این فقط یک خیال است که در ذهن ما جا میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی تو از خواب بیدار شوی و با ناز و آهسته قدم بزنی، درختان سرو که در کنار گلستان هستند، از حیا سرشان را پایین میگیرند.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به خواستههای دلش برسد و با تو بماند مگر اینکه از خودش فاصله بگیرد و کنار بکشد.
هوش مصنوعی: به طور مداوم، مردمک چشم من اشک میریزد تا غم و سختیهای حاصل از دوری تو را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: دل من از عطر و طراوت نسیم روشن میشود، حتی اگر شمع در اثر وزش باد صبا خاموش شود.
هوش مصنوعی: فراموش نکن که حتی اگر از تو دور شوم و به خاک تبدیل شوم، آتش عشق من هیچگاه فروکش نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر این نعمت و زیبایی، من از جا بلند میشوم و شکرگزار میباشم، چون که آن سرو تناور و دلربا به آرامی در کنار من نشسته است.
هوش مصنوعی: عقل نمیتواند تصور کند که آن پادشاه زیباهای دنیا، خواجو، از روی تکبر و خودپسندی به اندازهای بزرگوار باشد که در برابر یک گدا بنشیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند
گل هم آخر قدری پیش گیا بنشیند
جان من یاد کن آن را که به بوی چو تویی
همه شب بر گذر باد صبا بنشیند
کشی از غمزه، چه امید سلامت باشد
[...]
چند جانم پس زانوی عنا بنشیند
همدم درد به امّید دوا بنشیند
چون دل و دیده ام از آتش و آب است خراب
گر درآید ز درم دوست کجا بنشیند
یک دم اندر طلب دوست ز پا ننشینم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.