گنجور

 
خاقانی

اکنون که شب آمدبرود جانانم

گر خورشید است عادتش می‌دانم

دل چنگ همی زند به هر دم در من

کو را بگذاری تو برآید جانم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode