گنجور

 
خاقانی

پسر، خاندان را بود خانه‌دار

چو جان پدر شد به دیگر سرای

اگر شیر بر جا نماند رواست

ولی عطسهٔ شیر ماند به جای

برون بیشه را شیر به میزبان

درون خانه را گربه به کدخدای

جهان را بنگزیرد از گربه لیک

گزیرد ز شیر نبرد آزمای

که در خانه آواز یک گربه به

که ده غرش شیر دندان نمای

که ده چار دیوار گردد خراب

ز دندان یک موش آفت فزای

نه پرویز پرداخت لنگر بری

چو از خشم بهرام بد کرد رای

 
 
 
کاشی‌چینی - بازی جورچین ایرانی