دی فرد و خفته بخت سوی ارمن آمدم
امروز جفت نعمت بسیار میروم
دیدم دو بحر، بحر ایادی و بحر آب
من زین دو بحر شاکر آثار میروم
لب تشنه آمدم به لب بحر شور لیک
سیراب بحر عذب صدفدار میروم
گر خشکسال بخل جهان را گرفت، من
غرق سحاب جود گهر بار میروم
یعنی ز صبح صادق انعام شمس دین
از شرم سرخ روی و شفقوار میروم
در گوش گاو خفتهام از امن کز عطاش
با گنج گاو و دولت بیدار میروم
کاس کرم دهد به من و من ز خرمی
سرمست کاس از دل هشیار میروم
کس مرغ را که داشت به پروار ندهد آب
من مرغوار ز آب به پروار میروم
نزد رئس چون الف کوفی آمدم
چون دال سرفکنده خجل سار میروم
بر عین غین گشته ز خجلت ز عین مال
چون حرف غین بین که گرانبار میروم
از پیش این رئیس نکوکار پاک زاد
افکنده سر، چو خائن بدکار میروم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حکایت از سفر شاعر به سرزمین ارمن دارد، جایی که او از نعمتها و خوبیهای زندگی بهرهمند میشود. او به دو دریا اشاره میکند؛ یکی دریا و نعمتهای مادی و دیگری دریا و روحانی، و از آنها شکرگزار است. با وجود تشنگی، به دریاهای شیرین و گوارا دسترسی پیدا میکند و از شگفتیهای عالم وجود سیراب میشود. او حتی در شرایط سخت و کمبود باران، از نعمتهای پروردگار بهرهمند است. شاعر خود را در حالتی از افتخار و سرمستی میبیند و از سپاسگزاری و به یاد خدا بودن سخن میگوید. او در پایان به نوعی احساس خجالت و شرمندگی از مقام و وضع خود را بیان میکند و به دیگران یادآوری میکند که باید قدر نعمتها را بدانند.
هوش مصنوعی: دیروز در حالی که خوابیده بودم، بخت من به سمت ارمن آمد و امروز با همراهی نعمتهای فراوان به راه افتادم.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، دو دریای بزرگ را مشاهده کردم: یکی دریای نعمتها و دیگری دریای آب. از این دو دریا، من به خاطر نشانهها و آثار نعمتهایم سپاسگزارم.
هوش مصنوعی: من با عطش به سوی دریا آمدهام که آبش شور است، اما در عوض به سمت دریاچهای میروم که آبی شیرین و درخشان دارد.
هوش مصنوعی: اگر در دنیا خشکسالی و کمبود نعمت به وجود آید، من همچنان غرق در بارش رحمت و بخشش هستم.
هوش مصنوعی: از صبح روشن و درخشان، به خاطر شرم و زیبایی خاصی که دارم، با احساسی شگفتانگیز و مانند رنگ سرخ غروب میروم.
هوش مصنوعی: در جایی امن و آرام مثل خواب گاو حضور دارم و از سر نعمت و ثروتی که به من داده، با آرامش و قدرت به زندگیام ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: کسی به من هدیهای از کرم و مهربانی میدهد و من از شادی و نشاط، در حالی که هوشیار هستم، با خوشحالی به سمت آن میروم.
هوش مصنوعی: هیچ کس برای مرغی که در حال رشد است، آب نمیبرد. من هم مانند یک مرغ، به سمت آب میروم تا بزرگ شوم.
هوش مصنوعی: به نزد رئیس مثل الف کوفی آمدم، اما مانند دال با سر پایین و شرمساری میروم.
هوش مصنوعی: از شرم چهرهام به خجالت رنگ باخته و حالا مثل حرف غین، سنگین و پر بار میروم.
هوش مصنوعی: من از کنار این رئیس نیکوکار و پاک، که سر خود را پایین انداخته، دور میشوم، مانند کسی که خیانت کار و بد کار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دیده، پای شو که بر یار می روم
در جلوه گاه آن بت عیار می روم
راهش ز رفتن مژه پر خار کرده اند
من باز دیده کرده بر آن خار می روم
ای خارخار هجر ز دل دور شو که من
[...]
مشتاق یارم و به در یار میروم
دلدارم اوست، در پی دلدار میروم
تا بینم آفتاب رخ او ز روزنی
مانند سایه بر در و دیوار میروم
او در میان دایرهٔ خانه نقطهوار
[...]
از جلوه ات ز هوش من زار می روم
چندان که می روی تو من از کار می روم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.