با آینهٔ ضمیر مخدوم
خواهد که نفس زند نیارد
مجد الدین افتخار اسلام
که اسلام بدو تفاخر آرد
بحری است نهنگ سار کلکش
کالا گهر از دهن نبارد
در ظلمت حال خاطر اندوه
با نور خیال او گسارد
پر کحل جواهر آیدش چشم
چون بر خط او نظر گمارد
دل یاد کند فضایل او
چندان که به دست چپ شمارد
بر یاد محقق مهینه
انگشت کهینه بسته دارد
آخر چه حساب گیرد انگشت
کورا ز میان فرو گذارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مدح و ستایش شخصیتی به نام مجدالدین افتخار اسلام میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهها و تصاویر زیبا، نبوغ و فضایل او را توصیف میکند. او به مانند یک دریا و نهنگ است که از عمق خود زیبایی و گهرهایی را به نمایش میگذارد. در ذهن شاعر، حتی در تاریکیها، نور خیال این شخصیت وجود دارد و به او امید میدهد. همچنین، شاعر به یاد فضایل او و تأثیرش بر دیگران اشاره میکند، و با پرورش تصاویری از زیبایی و ارزشهای او، احترام و عشق خود را نسبت به او ابراز میکند. در نهایت، به مقایسه شخصیت او با دیگران پرداخته و ناتوانی آنها را در درک و اندازهگیری ارزش او نشان میدهد.
هوش مصنوعی: آینهٔ دل به تصویر حقیقت مینگرد، اما نفس انسان نمیتواند به راحتی آنچه را که میبیند، بیان کند.
هوش مصنوعی: مجدالدین افتخار اسلام، کسی است که به واسطه او اسلام به خود میبالد و خود را به او میفروشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نهنگ عظیمالجثهای در اقیانوس وجود دارد که از دهانش چیز ارزشمندی مانند الماس نمیریزد. در واقع، اشاره دارد به اینکه مخلوقات بزرگ و ارزشمند معمولاً چیزهای باارزشی را ارائه نمیدهند و توانایی تولید چیزهای گرانبها را ندارند.
هوش مصنوعی: در تاریکترین لحظات، اندوه دل با روشنایی خیال او تسلی مییابد.
هوش مصنوعی: چشمهای او همچون جواهرهایی زیبا هستند که وقتی به چهرهاش نگاه میکنی، دلربایی و جذابیت خاصی پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: دل به یاد فضایل او، آنقدر مشغول میشود که همچون دارد آنها را با دست چپ شمرده و شمارش میکند.
هوش مصنوعی: انگشت اشاره بر یاد محقق، نشان از احترام و ارادت دارد. به نظر میرسد که این اقدام به نوعی تجلیل از تلاشها و دستاوردهای آن دانشمند باشد.
هوش مصنوعی: در نهایت، آیا میتوان انگشت کور را از وسط حساب کرد یا آن را نادیده گرفت؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آدینه مزاج زهره دارد
چون آمد لهو و شادی آرد
ای زهره جمال باده درده
کامروزم باده به گوارد
بر یاد خدایگان عالم
[...]
خاقانی را مپرس کز غم
ایام چگونه میگذارد
وامی که ازین دو رنگ برداشت
از کیسهٔ عمر میگذارد
جوجو ستد آنچه دادش ایام
[...]
بستاند ازین بدان سپارد
گه مایه برد گهی بیارد
بیچاره کسی که می ندارد
غوره به سلف همیفشارد
بیچاره زمین که شوره باشد
وین ابر کرم بر او نبارد
باری دل من صبوح مستست
[...]
آن را که تو دست پیش داری
کس تیغ بلا زدن نیارد
ما را که تو بیگنه بکشتی
کس نیست که دست پیش دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.