تب دوشین در آن بت چون اثر کرد
مرا فرمود و هم در شب خبر کرد
برفتم دست و لبخایان که یارب
چه تب بود اینکه در جانان اثر کرد
بدیدم زردرویش گرم و لرزان
چو خورشیدی که زی مغرب سفر کرد
بفرمودم که حاضر گشت فصّاد
برای فصد، قصد نیشتر کرد
بهر نیشی که بر قیفال او زد
مرا صد نیش هندی در جگر کرد
مرا خون از رگ جان ریخت لیکن
ورا خون از رگ و بازو بدر کرد
به نوک غمزه هر خون کو ز من ریخت
ز راه دستش اندر طشت زر کرد
تو گفتی روی خاقانی است آن طشت
که خونِ دیده بر وی رهگذر کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حال و هوا و درد عشقی سخن میگوید که به شدت او را تحت تأثیر قرار داده است. او در میگوید که دچار تب و عشق شده و وقتی به محبوبش نگاه میکند، او را زردرنگ و لرزان میبیند. شاعر به دلواپسی درباره وضعیت محبوبش اشاره میکند و تصمیم میگیرد او را درمان کند. او از پزشک میخواهد تا خونگیری کند، اما هر بار که این کار انجام میشود، درد و رنج بیشتری به او میرسد. در نهایت، خون او به طشتی میریزد که نمادی از درد و غم اوست و این تصویر هنری، عواطف عمیق و دردناک شاعر را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که عشق و جذبهای که به معشوق دارد، او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است و حتی در شب هم از احساساتش با خبر شده است. به نوعی، این عشق و دلدادگی او را به فکر واداشته و حالتی جادویی و رازآلود به او داده است.
هوش مصنوعی: من از شدت شوق و شادی دست به دندانهایم زدم و گفتم: خدایا، این چه احساسی است که در وجودم به وجود آمده و بر دل محبوب تأثیر گذاشته است؟
هوش مصنوعی: نفرینی را دیدم که چهرهاش زرد و لرزان است، مانند خورشیدی که در حال غروب از سمت مغرب میرود.
هوش مصنوعی: من دستور دادم که فصّاد آماده شود برای عمل فصد (خونگیری)، و او نیت آوردن نیشتر را کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر ضربهای که به سر او زدم، مرا صد ضربهی شدیدتر در دل زجر داد.
هوش مصنوعی: من جانم را به خاطر او فدای میکنم، اما او از درد و رنج من بیخبر است و به راحتی از تمام زخمها و مشکلاتش عبور میکند.
هوش مصنوعی: به نوک انگشتانش، هر قطرهی خونی که از من ریخت، در ظرف طلایی جمع کرده است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که آن طشت که چشمهایم خون میریزد و بر آن اثر میگذارد، به یاد خاقانی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو از توران سوی ایران سفر کرد
چو کیخسرو به جیحون بر گذر کرد
شمالی باد چون بر گل گذر کرد
نسیم گل بباغ اندر اثر کرد.
دگر باره چو شیرین دیده بر کرد
در آن تمثال روحانی نظر کرد
لبانم نیم شب تا روز تر کرد
نسیم آمد دهانم پر ز زر کرد
مژه چون دیدهٔ یعقوب تر کرد
ز حال بیت احزانش خبر کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.