گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خاقانی

چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت

چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت

بپویم بو که در گنجم به کویت

بجویم بو که دریابم جمالت

کمالت عاجزم کرد و عجب نیست

که تو هم عاجزی اندر کمالت

شبم روشن شده است و من ز خوبی

ندانم بدر خوانم یا هلالت

مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم

که بس مشکل فتاده است این سؤالت

خیالت دوش حالم دید گفتا

که دور از حال من زار است حالت

ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز

مماناد ار بماند بی‌خیالت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode