گفتی: بگو که: بنده فرمان کیستی؟
ما بنده توایم، تو سلطان کیستی؟
جان میدهد ز بهر تو خلقی بهر طرف
آیا ازین میانه تو جانان کیستی؟
ای گنج حسن، با تو چه حاجت بیان شوق؟
هم خود بگو که: در دل ویران کیستی؟
می بینمت که: بر سر ناز و کرشمه ای
تا باز در کمین دل و جان کیستی؟
ما از غمت هلاک و تو با غیر هم نفس
بنگر کجاست درد و تو درمان کیستی؟
دور از رخ تو روز هلالی سیاه شد
تا خود تو آفتاب درخشان کیستی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و معشوقه خود اشاره میکند و از مقام والای او سخن میگوید. او خود را بنده و تسلیم معشوق میداند و میپرسد که معشوق چه کسی است. شاعر بیان میکند که انسانها برای عشق او جانشان را میدهند و از او میخواهد تا خودش را معرفی کند. همچنین به زیبایی و ناز معشوق اشاره میکند و نگران است که او در حال غم و درد دیگران است. شاعر با یک حس اندوه به دوری از معشوق اشاره میکند و میگوید که زندگی بدون دیدار او تاریک و بیمعناست.
هوش مصنوعی: تو پرسیدی که من بندۀ چه کسی هستم، و من جواب دادم که ما بندۀ تو هستیم، پس تو چه کسی هستی که این همه مقام و سلطنت داری؟
هوش مصنوعی: مردم برای تو جانشان را فدای تو میکنند. حالا در این میان، تو که هستی که این همه برایت تلاش میشود؟
هوش مصنوعی: ای گنج زیبایی، چقدر نیاز به بیان احساس عشق دارم؟ خودت بگو که در این دل خراب، تو کیستی؟
هوش مصنوعی: میبینمت که با ناز و زیبایی خود، در کمین دل و جانم نشستهای. میپرسم تو کیستی؟
هوش مصنوعی: ما به خاطر غم تو در درد و رنج هستیم، اما تو با کسی دیگر همصحبت هستی. پس مشخص نیست که درد ما کجاست و تو چه دارویی برای این درد داری.
هوش مصنوعی: زمانی که چهره تو دور است، روزها تاریک و بیروح میشوند. تو کیستی که مانند آفتاب درخشان، زندگی را روشن میکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
وی ماه روز وش ز شبستان کیستی
با لعل نیم ذرهٔ خندان چو آفتاب
سایه نشین دیدهٔ گریان کیستی
ای آیتی که سجده کنم چون رسم به تو
[...]
ای میوه رسیده ز بستان کیستی
وی آیت نو آمده در شان کیستی؟
جانها گرفتهاند تو را در میان چو شمع
جانت فدا تو شمع شبستان کیستی؟
هر کس به بوی وصل تو دارد دلی کباب
[...]
ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی
ای جان جلوه سرو گلستان کیستی
نامم مبر بسوز و غبارم به باد ده
دیگر زمن مپرس پریشان کیستی
چشم من و نظاره گستاخ دور باد
[...]
ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی
ای شعله در سراغ گریبان کیستی
آغوش دیده ها ز تماشاست لاله زار
ای نو به بر رسیده گلستان کیستی
چندین هزار دام نگه پاره کرده یی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.