گنجور

 
خاقانی

آوازهٔ جمالت اندر جهان فتاد

شوری ز کبریای تو در آسمان فتاد

دل در سرای وصل تو یک گام درنهاد

برداشت گام دیگر و بر آستان فتاد

بر شاه‌راه سینهٔ من سوز عشق تو

دزد دلاوری است که بر کاروان فتاد

بازارگانی از دل زارتر که دید

کز عشق سود جست به جان در زیان فتاد

کشتی صبر من سوی ساحل کجا رسد

با صد هزار رخنه که در بادبان فتاد

قفلی که از وفای تو بر سینه داشتم

اکنون ز بیم خصم توام بر دهان فتاد

خاقانی از تو دور نه بر اختیار ماند

دانی که در بلا به ضرورت توان فتاد

 
 
 
محتشم کاشانی

بر حربگاه چون رهِ آن کاروان فتاد

شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد

هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند

هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد

هرجا که بود آهویی، از دشت پا کشید

[...]

نظیری نیشابوری

دوش آن زمان که تیر شهاب از کمان فتاد

ما را ستاره خلف از آسمان فتاد

همچون هلال عید طلوع و غروب کرد

فرزند من به طالع من هم قران فتاد

دردانه ام که جا به کنار کسی نکرد

[...]

قدسی مشهدی

نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد

باز این نهفتنی سخنم بر زبان فتاد

طفلی بود که خون دلم خورده جای شیر

هر قطره اشک کز مژه خون‌فشان فتاد

غوغای رستخیز برآمد ز هر طرف

[...]

صفایی جندقی

نالید آنقدر که زبان از فغان فتاد

یا خود فغان ز بی اثری از زبان فتاد

در رسم این رزیه قلم را بنان شکست

یا خود بنان ز فرط قصور از زبان فتاد

رخت از جهان کشید برون عیش ایمنی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صفایی جندقی
غروی اصفهانی

در ناکسان چه قافلۀ بیکسان فتاد

یک بوستان ز لاله بدست خسان فتاد

یک رشتۀ ز درّ یتیم گران بها

در دست ظلم سنگدلان، رایگان فتاد

یک حلقه ای ز منطقۀ چرخ معدلت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه