گنجور

 
خاقانی

با آنکه به موی مانم از غم

موئی ز جفا نمی‌کنی کم

دندان نکنی سپید تا لب

از تب نکنم کبود هر دم

گر گونهٔ غمگنان ندارم

زان نیست که هستم از تو خرم

دانی ز چه سرخ رویم؟ ایراک

بسیار دمیدم آتش غم

از جور تو آفتاب عمرم

بالای سر آمده است ارحم

خاقانی را به نیش مژگان

بس کز رگ جان گشاده‌ای دم

در خاطر او ز آتش و آب

عشق تو سپه کشد دمادم

زان آتش و آب رست سروی

کز فیض بهاء دین کشد نم

مصباح امم امام اکمل

مفتاح همم همام اکرم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

از بهر چه این کبود طارم

پر گرد شده است باز و مغتم؟

زیرا که درو خزان به زر آب

بر دشت نبشت سبز مبرم

گشت آب پر از تم و کدر صاف

[...]

ازرقی هروی

آمد رمضان بخیر مقدم

دیشب بسلام خان اعظم

جمشید زمان سکندر وقت

مقصود وجود نسل آدم

ای امر تو چون نفاذ تقدیر

[...]

مسعود سعد سلمان

مرداد مهست سخت خرم

می نوش پیاپی و دمادم

از گردون طبع خاک پر تف

وز باران چشم ابر پر نم

بر دشت لباسهای رو نیست

[...]

سنایی

ای چهرهٔ تو چراغ عالم

با دیدن تو کجا بود غم

شد خلد به روی تو سرایم

بی روی تو خلد شد جهنم

ای شمسهٔ نیکوان به خوبی

[...]

انوری

ای زرین نعل آهنین سم

ای سوسن گوش خیزران دم

ای باد صبا گرفته در گل

با آتش تو چو ساق هیزم

سیر تو به گرد خط ناورد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه