گرنه شب از عین عید ساخت طلسمی بخم
عین منعل چراست در خط مغرب رقم
بابلیان عید را نعل در آتش نهند
کز حد بابل رسید عید و مه نو بهم
کرد رخ آفتاب زرد قواره نهان
بر فلک از ماه نو شدزه سیمین علم
بر زه سیمین ماه گوی زرند اختران
بسته در آن گوی و زه جیب قبای ظلم
چرخ کبود آنچنانک ناخن تب بردگان
فضلهٔ ناخن شده ماه ز داغ سقم
گفتی فراش چرخ ناخن زهره گرفت
از بن ناخن دوید بر سر دامانش دم
آب بقم شد شفق مه خم و شب رنگرز
از لب خم نیمهای غرقه در آب بقم
خلق دو قولی شدند بهر شب عید را
بر دو گروهی خلق ماه نو آمد حکم
گفتی شب مریم است یک شبه ماهش مسیح
هست مسیحش گواه نیست به کارش قسم
ماه و سر انگشت خلق این چو قلم آن چو نون
خلق چو طفلان نو شاد به نون والقلم
گفتی غوغای مصر طالب صاع زرند
صاعزر آمد به دست، شد دل غوغا خرم
صاع زر شاه شد ماه بدان میدهد
سنبلهٔ چرخ را ابر کف شاه نم
از بن گوش آسمان از مه نو هر مهی
حلقه به گوشی شود بر در شاه عجم
خسرو مهدی نیت مهدی آدم صفت
آدم موسی بنان، موسی احمد قدم
مهدی دجال کش، آدم شیطان شکن
موسی دریا شکاف، احمد جبریل دم
اول سلجوقیان سنجر ثانی که هست
سائس خیر العباد، سایهٔ رب النسم
رشح نوالش فزون از عرق ابر و بحر
شرح جلالش برون از ورق کیف و کم
آتش تیغش چو تافت پنبه شود بوقبیس
باد تهمتن چو خاست پشه شود پیلسم
چشمهٔ خور بوسه داد خاک درش سایهوار
زادهٔ خور دید لعل با کمرش کرد ضم
عم پدریها نمود در حق مختار حق
کردهٔ مختار بین در حق فرزند عم
ای به رصدگاه دهر صاحب صدر بقا
وی به قدمگاه عقل نایب حکم قدم
شرع به دوران تو رستم گاه وجود
ظلم به فرمان تو بیژن چاه عدم
دور سلیمان و عدل، بیضهٔ آفاق و ظلم
عهد مسیحا و کحل، چشم حواری و تم
در عجم از داد توست بیشه ریاض النعیم
در عرب از یاد توست شوره حیاض النعم
تاج تو تدویر چرخ، تخت تو تربیع عرش
در تو به تثلیث ذات صولت عدل و حکم
جذر اصم هشت خلد سخت بود جذر هشت
تیغ تو و هشت خلد هندو و جذر اصم
ملک بود باغ خلد تحت ضلال السیوف
شاه بود ظل حق فوق کمال الهمم
عطسهٔ توست آفتاب، دیر زی ای ظل حق
مسند توست آسمان، تکیه ده ای محترم
هست مطوق چو صفر خسم تو بر تخت خاک
در برش آحاد و صفر یعنی آه از ندم
الحق از آحاد ملک خسم تو صفر است و بس
گرچه بود در حساب هیچ بود در قسم
ملک خراسان توراست در کف اغیار غصب
موسی ملکت تویی گرگ شبان غنم
غبن بود گنج عرض خازن او اهرمن
ظلم بود صدر شرع حاکم او بوالحکم
آخر خر کس نکرد روضهٔ دار السلام
کس جل سگ هم نساخت خلعت بیت الحرم
در همه ملک فلک نان دو و خوشه یکی است
داده کف و کلک تو خوشه عطا، نان سلم
چون کف تو رازقی است نور ده و نوش بخش
نان سپید فلک آب سیاه است و سم
حاصل شش روز کون چون تویی از هفت چرخ
بر تو سزد تا ابد ملک جهان مختتم
نایب یزدان به حق گرنه تویی پس چراست
حکم تو چون حکم حق نزد بشر مرتسم
خضر ز توقیع تو سازد تریاک روح
چون به کفت برگشاد افعی زرفام فم
پیش سگ درگهت از فزع دستبرد
گردد خرگوشوار حائض شیر اجم
گر خزر و ترک و روم رام حسام تو اند
نیست عجب کز نهاد رام فحول است رم
از تف شمشیر تو در سفماند این سه قوم
چون صف اصحاب فیل در المند از الم
ملک خراسان به تیغ باز ستانی ز غز
پس چه کنی در نیام گنج ظفر مکتتم
کاوه که داند زدن بر سر ضحاک پتک
کی شودش پای بند کوره و سندان و دم
گو به حسامت که برد آب بت لات نام
کاین همه زیر نیام تن چه زنی، لا تنم
گر ز پی غز و غز قصد خراسان کنی
گرد سواران کند چهرهٔ گردون دژم
از جگر جیشخان خاک زند جوش خون
عطسهٔ خونین دهد بینی شیران ز شم
درگه میران غز درشکنی نیم روز
چون در افراسیاب نیم شبان روستم
گرد نشابور و بلخ رزمگهت را خیول
بر در مرو و رهری بارگهت را خیم
گرد چو مشک سیاه خاک چو گوگرد سرخ
هر دو حنوط و حنا از پی خصم و خدم
شیردلان را چو مهرگه یرقان گاه لرز
سگ جگران را چو ماهگه دق و گاهی ورم
تیغ تو تسکین ظلم نزد تکین آب خور
تیغ تو طغرای فتح پیش طغان مغتنم
طرف رکابت چنانک روح امین معتبر
بند عنایت چنانک حبل متین معتصم
ای ز سریر زرت گنبد مایل حقیر
وی ز صریر درت پاسخ سایل نعم
چتر تو خورشیدفر، تیغ تو مریخ فعل
علم تو برجیس حکم، حلم تو کیوان شیم
سهم تو قطران کند نطفهٔ سرخاب و زال
تیغ تو زیبق کند زهرهٔ گرشاسب و شم
عزم تو معیار ملک قومه فاستقام
حزم تو معمار شرع نظمه فانتظم
گر به زمین افتدی هندسهٔ رای تو
قوس قزح سازدی طاق پل رود زم
تا به تمامی رسد ماه شب عید و باز
جبهت مه را نهند داغ اذا قیل تم
ملک جم و عمر نوح بادت و در بزم تو
کشتی و رسم جبل ماهی و مقلوب یم
گفته بت نوش لب با لب تو نوش نوش
برده می همچو زنگ از دل تو زنگ هم
داو کمالت تمام با قمران در قمار
حصن بقایت فزون از هرمان در هرم
نوبه زنت کیقباد، میده دهت اردشیر
نیزه برت تهمتن، غاشیهکش گستهم
خلق تو اکسیر عدل، نطق تو تفسیر عقل
مدح تو توحید محض، خصم تو مخصوص ذم
بوس و دعا کعبه را بر در و دستت چنانک
موضع بوسه حجر جای دعا ملتزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و احوال شب عید و اهمیت آن در فرهنگ بابل و همچنین آیندهنگری در مورد ظهور مهدی و عدالت او میپردازد. شاعر از زیباییهای آسمان و زمین در این شب سخن میگوید و ارتباطاتی با شخصیتهای تاریخی و مذهبی مانند موسی، مسیح و مهدی برقرار میکند. همچنین به جانفشانی و دلیری حاکمان و کسانی که به عدالت و حق نزدیک هستند اشاره میکند. در این میان، نظم و ترکیب اشعار نشاندهندهی نوعی توازن میان زیبایی و قدرت است، و شاعر بر اهمیت عدالت و رهبری شایسته تأکید میکند. در نهایت، شعر به تقدیر از شخصیتهای محترم و یادآوری نعمتهای الهی میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر شب مثل عید باشد، آیا تعجبی ندارد که در تاریکی آن، نشانهای از امید در غرب پیدا شود؟
هوش مصنوعی: بابل نشینان برای جشن عید، نعلهایی را در آتش میگذارند تا به یاد بیاورند که عید و ماه نو به اندازهای به آنها نزدیک شده که باید جشن بگیرند.
هوش مصنوعی: آفتاب زرد رنگ به آرامی در آسمان ظاهر شد و ماه نو مانند پرچم نقرهای درخشید.
هوش مصنوعی: در این تصویر زیبا، ماهی نقرهای بر یک کمان نمایان است و ستارهها در اطراف آن قرار گرفتهاند. همچنین، در این صحنه، جیب پارچهای دشوار و سیاه نیز به چشم میخورد که نشاندهندهی ظلم و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: چرخ آسمان به نحوی میچرخد که درد و رنج بندگان به قدری عمیق است که حتی ناخنهایشان هم به فقر و گرسنگی دچار شده و ماه، به خاطر بیماریها و دردهایشان، به مانند فضلهای از ناخن به نظر میآید.
هوش مصنوعی: تو گفتی که چرخ، ناخن زهره را از ریشه چیده و سپس آن را به سر دامانش انداخته است.
هوش مصنوعی: آب دریا با بوی خوش بقم آمیخته شده و شفق مانند مه بر روی آن دیده میشود. شب، با رنگهایش، از لبهٔ خمیدهٔ ظرفی که نیمهای پر از آب است، به خواب رفته است.
هوش مصنوعی: مردم به دو دسته تقسیم شدند، یکی برای جشن شب عید و دیگری برای ورود ماه نو.
هوش مصنوعی: گفتی شب شب مریم است و ماهش مانند مسیح است، اما هیچ گواهی بر کار او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ماه و سرانگشتان انسانها مانند قلمی هستند و از طرفی نون مانند غذایی ضروری برای آنان به حساب میآید. انسانها همچون کودکان نوپا به این نون و قلم نیاز دارند تا خوشحال و سیراب شوند.
هوش مصنوعی: میگویی که در مصر، مردم به دنبال دست یافتن به پُلی از طلا هستند، و زمانی که به دستشان میرسد، دلشان شاد و خوشحال میشود.
هوش مصنوعی: صاع زر به اندازه یک گنج گرانبها است که هر کسی آرزو دارد آن را در اختیار داشته باشد. در اینجا، این گنج، نمادی از سعادت و خوشبختی است. مانند ماهی که در آسمان میدرخشد، میتواند به زندگی کسی نور و زندگی ببخشد. سنبلهای که به طور مثبت از چرخ زمان نمایان میشود، نشان از امید و آیندهای روشن دارد، در حالی که ابرها میتوانند به عنوان نماد برکت و نعمت به شمار آیند که به طور خاص بر سر شاه نازل میشود. این تصویر، ترکیبی از ثروت، نور و برکت است که در زندگی افراد تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: هر ماه تازهای که از آسمان میتابد، به گونهای به گوش میرسد و در نهایت به دربار شاه عجم میرسد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیت و ویژگیهای خاص فردی میپردازد که ترکیبی از صفات خوب انسانیت و روحانیت را در خود جای داده است. او با عناوینی چون خسرو و مهدی شناخته میشود و صفات عالی انسانها را در خود دارد؛ همچنین به موسی و احمد نیز نسبت داده میشود که به نوعی به پیشوایی و رهبری اشاره دارد. در کل، این فرد به عنوان یک الگوی ایدهآل و نمونه کامل انسانیت مورد ستایش قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: مهدی، فردی است که دجال را شکست میدهد. او شبیه به موسی است که دریا را شکافت و احمد، فرشتهای است که پیامها را میآورد.
هوش مصنوعی: در آغاز دوران سلجوقیان، سنجر دوم به عنوان حاکمی نیکوکار و حمایتگر مردم شناخته میشود و به عنوان سایهای از رحمت خدا بر بندگانش قرار دارد.
هوش مصنوعی: عطای او بیشتر از ریزش باران و آب دریا است و توصیف عظمت او فراتر از آن است که بتوان در کلمات گنجاند.
هوش مصنوعی: تیغ او مثل آتش میدرخشد و به آسانی پنبه را میسوزاند، اما وقتی باد تهمتن (نام پهلوان ایرانی) به حرکت در میآید، پشهای به نظر میرسد که هیچ قدرتی ندارد.
هوش مصنوعی: چشمهٔ خورشید به زمین بوسهای داد و خاک، سایهوار، از این روشنایی جانی تازه گرفت. از نور خورشید، گوهری سرخ و زیبا به وجود آمد که با کمر خاک پیوند خورد.
هوش مصنوعی: عموها در حق فرزندانشان رفتار عادلانه و محبتآمیز دارند و باید در مورد فرزندان خود درست قضاوت کنند. این نشاندهندهی توجه و حمایت عمو نسبت به فرزند خود است.
هوش مصنوعی: ای کسی که در محضر زمانه جایگاه ارجمندی داری و در مقام عقل، جانشین راستی و حقیقت هستی.
هوش مصنوعی: در زمان تو، قوانین و اصول بهگونهای شدهاند که ظلم و ستم در عرصهای برجسته وجود دارد و به نوعی، سرنوشت و موجودیت افراد به دست تو رقم میخورد. در واقع، وجود آدمی و تواناییهایش تحت تأثیر فرمانروایی تو قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دو نوع فضیلت و ویژگیهای برجسته در تاریخ اشاره دارد. در آن، دور سلیمان به معنای حاکمیت و عدالت وی در تاریخ است که به نوعی نماد قدرت و نظم در عالم است. در مقابل، با بیان بیضهٔ آفاق، به وسعت و فراگیری عدالتهای او اشاره میشود. همچنین، ظلم عهد مسیحا به ظلم و ستمی که ممکن است در دورانهای مختلف تاریخ رخ دهد، مرتبط است. نهایتاً، کحل به چشم حواریها، نماد بینایی و آگاهی است، نهتنها از واقعیتهای زمانه بلکه از حقیقتهای عمیقتر زندگی نیز میباشد. در کل، این بیت هشیاری و توجه به تفاوتهای موجود در تاریخ و ارزشهای انسانی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: در سرزمین عجم، باغهای بهشت از لطف و مهربانی تو شکل گرفتهاند، و در سرزمین عرب، بیابانها و دشتهای خشک به خاطر یاد تو به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: تاج تو نشاندهنده نظم و فرمانروایی زندگی است، تخت تو برتری و عظمت آسمان را نشان میدهد و وجود تو به وضوح نمایانگر حقیقت عدالت و قدرتی است که در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: در این بیت به اندازهگیری و تحلیل دقیق چیزها اشاره میشود. به نوعی تمثیل از پیچیدگی و سختی مسائل، به خصوص در مواجهه با موانع و چالشها بیان شده است. همچنین، به نظر میرسد که عدد هشت به نوعی نماد قدرت و توانایی در قیاس با دیگر عددها و اشیاء است. در کل، تشبیهی از واقعیتهای دشوار و فنی که نیاز به بررسی عمیقتر دارند، ارائه شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک باغ زیبا میپردازد که زیر سایه شمشیرها و قدرت شاه قرار دارد. در اینجا، سرور و سلطنت، مانند سایهای است که بالاتر از همه آرزوها و تلاشها حضور دارد. به این ترتیب، تصویر دیوانگی جمال و قدرت را با هم ترکیب میکند و نشان میدهد که سلطنت و قدرت در زندگی و زیبایی نقش مهمی ایفا میکنند.
هوش مصنوعی: عطسه تو مانند آفتاب است و باعث روشنایی و گرما میشود. مدت زیادی نمان، زیرا سایهات در زیر حمایت حق قرار دارد. آسمان نیز به تو تکیه میدهد، پس بر جایت ای عزیز، آرامش کن و استراحت کن.
هوش مصنوعی: شخصی که مانند یک مروارید ارزشمند است، در دنیای خاکی خود بر تختی نشسته، اما با دیدن عددهای مختلف و صفرها، احساس افسوس و اندوه میکند. این نشاندهندهی تأثیرات منفی زندگی و ناامیدی اوست.
هوش مصنوعی: به راستی که در میان اجزاء مَلک تو، فقط صفر به حساب میآید و بس. هرچند که در محاسبات به نظر میرسد که چیزی وجود دارد، اما در واقع در تقسیمبندی، هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: پادشاهی خراسان در دست بیگانگان است و همانا ملک تو باید باشد. تو مانند گرگ هستی که چوپانی را به زحمت میاندازد.
هوش مصنوعی: خسارت و زیان در عدم استفاده از گنج و ثروت به این است که نگهدارنده آن، به عنوان یک فرد ستمگر، در راس امور و بر اساس قوانین نادرست حاکم است.
هوش مصنوعی: در نهایت، هیچکس برای ورود به بهشت و برقراری ارتباط با خداوند، اقدامی نکرد و حتی کسی به یک سگ هم لباس افتخار حرم الهی نپوشاند.
هوش مصنوعی: در تمام این دنیا، همه غذایی دارند اما خوشهای که به تو داده شده، متمایز و خاص است. تو با دست و قلم خود، نعمتهایی را به دیگران میدی که به آنها نان و برکت میبخشد.
هوش مصنوعی: چون دست تو مثل یک باغدار است، به دیگران روشنی و برکت بده. نان سفید آسمان به مانند آب سیاه و مضر است.
هوش مصنوعی: نتیجه شش روز آفرینش، وجود توست و از هفت آسمان سزاوارتر از تو نیست که تا ابد، مالکیت جهان در دستان تو محفوظ بماند.
هوش مصنوعی: اگر تو به حق نایب خداوند هستی، پس چرا داوریات مانند حکم خداوند در میان مردم روشن و واضح نیست؟
هوش مصنوعی: خضر با امضای تو داروی جان را میسازد، چون که در دستانش دهانی از مار افعی باز شده است.
هوش مصنوعی: در حضور تو، مثل خرگوشی که از ترس میلرزد، هیچ جراتی برای نزدیک شدن ندارم و مانند سگی که در مقابل آستان تو احساس ناامنی میکند، فقط از دور نظاره میکنم.
هوش مصنوعی: اگر دریاچه خزر و سرزمینهای ترک و روم تحت فرمان حسام تو هستند، تعجبی ندارد که بزرگمردان از طبع رقیق تو به تسلیم درآمدهاند.
هوش مصنوعی: این سه قوم به مانند صفی از افرادی هستند که در دستان تو تحت فشار قرار دارند و مانند اسفند بر آتش، در مقابل شمشیر تو به زودی دچار شکست و نابودی میشوند. آنها در برابر نیروی تو مشابه صف فیلها در داستان المند قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: پادشاه خراسان با شمشیر از دشمنان انتقام میگیرد، اما تو در چنین شرایطی چه کاری میتوانی انجام دهی در حالی که پیروزیات در گنجی پنهان است؟
هوش مصنوعی: کاوه، که به دلیری و شجاعت مشهور است، میداند که اگر بر سر ضحاک ضربهای بزند، هیچ چیزی او را به زنجیر نمیکشد و در چنگال سختیها گرفتار نخواهد شد.
هوش مصنوعی: به کسی که از تو حسادت میکند بگو که بتی که به او مینازی، از آب و خاک ساخته شده و این همه مشکلات و رنجها را بر دوش میکشی. به خودت یادآوری کن که حقیقتاً چه کار کردهای، و این تن، که زیر بار این دردهاست، چقدر ارزشمند است.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال هدفی بزرگ و والایی همچون خراسان باشی، آن وقت همراهان و یاران تو چهره آسمان را غمگین خواهند کرد.
هوش مصنوعی: از دل و جان میجوشد و در نتیجه، عطسهای خونی به وجود میآورد که نشاندهندهٔ خشم یا قدرت شیران است.
هوش مصنوعی: به خلیفهای که قدرتش را میشناسم، در برابر کسی که با او مواجه میشوم، نمیتوانم خود را متکبرانه به نمایش بگذارم. وقتی نیمروز در کاخ او هستم، یاد روستایی میافتم که حتی در نیمهشب هم که افراسیاب بر او میتازد، مقاوم و پایدار است.
هوش مصنوعی: در اطراف شهرهای نشابور و بلخ، میدان جنگ تو وجود دارد و در جلوی مرو، اسبهای جنگی تو در انتظار هستند و محل استراحت و خیمهگاه تو نیز آماده است.
هوش مصنوعی: این شعر به تواضع و صفا اشاره دارد. گویا شاعر از تضاد رنگها و مواد مختلف صحبت میکند؛ مشک سیاه و خاک قرمز هر دو نشاندهنده نوعی مقدس بودن و پاکی هستند. در نهایت، این بیت به نوعی درگیری و چالش در زندگی اشاره دارد که در آن هر دو طرف، چه دشمن و چه خدمتگزار، باید با این تضادها و رنگها دست و پنجه نرم کنند.
هوش مصنوعی: شجاعان همچون شیر در میدان کارزار با قدرت ظاهر میشوند، در حالی که گاهی اوقات هم ممکن است تحت فشار قرار گیرند. آنان در برخی لحظات دچار تنش و آشفتگی میشوند مانند آنکه در شب آرامش به سر میبرند، اما ناگهان با مشکلاتی روبهرو میشوند.
هوش مصنوعی: تیغ تو، مانند دارویی است که ظلم و ستم را کاهش میدهد. مانند اینکه در زمان جنگ، تیغ تو به نشانه پیروزی در برابر دشمنان استفاده میشود و فرصتی باارزش به شمار میآید.
هوش مصنوعی: در سمت یاریات، به اندازه روحی که برای امانتداری قابل اعتماد است، محکم و استوار باش همچون رشتهای که به خوبی میتوان به آن اتکا کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در عرش الهی بر تخت نشستهای و به عظمت خود میبالید، به درخواستهای بندهات از روی مهربانی پاسخ بده که هر صدایی از تو به زندگی و آرامش کسانی که در طلب یاری هستند نجات میدهد.
هوش مصنوعی: چتر تو مانند خورشید است و تیغ تو به قدرت مریخ اشاره دارد. دانش تو همچون برجیس حکمت و بردباری تو مانند کیوان میباشد.
هوش مصنوعی: تو سهمی از دنیای تاریکی و تلخی را داری، که نطفهٔ سرخابی را شکل میدهد. شمشیر تو چنان قوی است که زهرهٔ گرشاسب را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: عزم و اراده تو نشاندهنده قدرت و سرنوشت ملت توست، و استقامت و تدبیر تو، بنیانگذار قوانین و اصولی است که همه چیز را منظم میکند.
هوش مصنوعی: اگر بر زمین بیفتی، اندیشهات مانند قوس قزح آرایهای زیبا خواهد یافت و همچون طاقی بر پل رود ظاهر خواهد شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه شب عید به کمال برسد و دوباره عیبی به چهره ماه بیفزایند، که زمانی آن را میگویند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی توصیف میکند که اگرچه عمر و قدرت و شکوه برخی شخصیتها مانند جم و نوح بسیار بزرگ است، اما در مهمانی یا نشست تو، تمام این ویژگیها با موجودیت و حضور تو تحت تأثیر قرار میگیرد. در اینجا، نمادها و تصاویری همچون کشتی و کوهنوردی به کار رفتهاند تا نشان دهند که در بزم تو همه چیز ممکن است و حتی طبیعت نیز از سرنوشت تو پیروی میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که صحبت کردن و نزدیک شدن به معشوق، با شیرینی و لذت خاصی همراه است. معشوق مانند شراب خوشطعم و لبان او مانند نوشیدنی دلپذیری هستند که آثار عشق و احساسات را در دل به وجود میآورند. همچنین اشاره به این دارد که این عشق و دلدادگی همچون زنگی است که از دل بیرون آمده و آن را زنده و شاداب میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ترکیب و تضاد دو مفهوم اشاره دارد. او میخواهد بگوید که در بازیهای بزرگ زندگی، توانایی و کمال انسان با دیگران مقایسه میشود. در این راستا، به شکلی اشاره میکند که قدرت و استحکام وجودی افرادی که به کمال رسیدهاند، بیش از هر نوع خطر یا چالشی است که ممکن است پیش روی آنها قرار گیرد. به عبارت دیگر، اراده و قابلیتهای انسان میتواند او را از موانع و خطرات موجود در زندگی عبور دهد.
هوش مصنوعی: مادر تو از نسل کیقباد است و به تو هدیهای از طرف اردشیر دادهاند. نیزهای که تهمتن (رستم) به تو میبخشد، همانند تجهیزات و سلاحهای جنگی است که به جنگجویان بزرگ میدهد.
هوش مصنوعی: وجود تو به مانند اکسیر عدالت است و گفتار تو تفسیر عقل و در ستایش تو، تنها یکتایی پروردگار جاری است، در حالی که دشمن تو فقط به نکوهش خاص خود بسنده میکند.
هوش مصنوعی: بوسه و دعا را بر کعبه بگذار و دستت را به گونهای قرار بده که محل بوسه، یعنی حجر، محل دعا و درخواست هم باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد نوروز ماه با گل سوری به هم
بادهٔ سوری بگیر، بر گل سوری بچم
زلف بنفشه ببوی، لعل خجسته ببوس
دست چغانه بگیر، پیش چمانه به خم
از پسر نردباز داو گران بر به نرد
[...]
قاعدهٔ سعد و حمد کنیت و نامش بهم
بر سر خورشید و ماه دولت وی را قدم
مضمرش اندر ضمیر مُدغَمش اندر قلم
فایده ی عمر خضر مرتبه ی مهر جم
مرغ شد اندر هوا رقص کنان صبحدم
بلبله را مرغوار وقت سماع است هم
برلب جام اوفتاد عکس شباهنگ بام
خیز و درون پرده ساز پرده به آهنگ بم
هدیه بر دل رسان تحفه سوی لب فرس
[...]
لولیکان توییم در بگشا ای صنم
لولیکان را دمی بار ده ای محتشم
ای تو امان جهان ای تو جهان را چو جان
ای شده خندان دهان از کرمت دم به دم
امن دو عالم تویی گوهر آدم تویی
[...]
ای ظفر و نصرتت پیشروان حشم
کوکبه انجمت پسر و ماه علم
کاتب امر تو راست زیر قلم روز و شب
خاتم ملک تو راست زیر نگین ملک جم
گشته ز گرد رهت چشم کواکب قریر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.