گنجور

 
کسایی

ای خواجهٔ مبارکِ بر بندگان شفیق

فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق

یک جام خونِ بچهٔ تاکم فرست از آنک

هم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیق

تا ما به یاد خواجه دگر بار پر کنیم

از خون خوشه ، اَکحَل و قیفال و باسلیق

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منتسب به هر دو سخنور
کسایی

همین شعر » بیت ۱

ای خواجهٔ مبارکِ بر بندگان شفیق

فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق

انوری

ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیق

فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق

انوری

ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیق

فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق

لختی ز خون بچهٔ تاکم فرست از آنک

هم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیق

تا ما به یاد خواجه دگربار پر کنیم

[...]

ابن یمین

آنرا که بخت یار و سعادت بود رفیق

باشد گشاده سوی مراد دلش طریق

منت خدایرا که مرا کرد کامکار

بر چشمه سار کوثر و برهاند از حریق

ناخوانده همچو روزی نیک اختران رسید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه