گنجور

 
انوری

ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیق

فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق

لختی ز خون بچهٔ تاکم فرست از آنک

هم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیق

تا ما به یاد خواجه دگربار پر کنیم

از باده خون اکحل و قیفال و باسلیق

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode