من دیوانه، که در حلقه عشاق توام
همچنان بسته زنجیرم و مشتاق توام
عجبی نیست به مردم اگر از زهر فراق
من بی تاب و توان، زنده تریاق توام
به خداوندیت اقرارم، از آن است که من،
بنده طلعت و زلف و ذقن و ساق توام
گفته بودی که دهی بوس و دهم جان به عوض
عهد بشکستی و من بر سر میثاق توام
تو چو خورشید در آفاقی و من مرغ سحر
عجب این است که من شهره آفاق توام
ای که دلجویی افسر کنی، از پرسش حال
بنده سیرتِ پاکیزه و اخلاق توام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.