طره پر پیچ و تابت از دلم بربوده تاب
چشم مست نیم خوابت از دو چشمم برده خواب
خال مشکین بر جمالت یا که در آزر خلیل
زلف پرچین بر عذارت یا بچهر خور نقاب
از شرار شعله خوی تو جمعی سینه سوز
وز فروغ آتش روی تو قومی دل کباب
ای طراز قامتت در گلشن دل سر و بن
وای فروغ عارضت در کشور جان آفتاب
طره ات بربوده تاب از جان هرجا مرد و زن
چشم تو بگرفته خواب از چشم هرجا شیخ و شاب
در ره وصل تو غابی هست و شری اندر او
هرکه وصلت خواست باید بگذرد زین شر و غاب
آمد از رشحه، یم موّاج جودت آسمان
از عدم در ساحل امکان معلق چون حباب
در زمان راه عدم گیرند ذرات وجود
گر کنی بر شخص هستی اندکی ناز و عتاب
از زوایای خیام احتشامت پشه ای
حکمران بر پیل گردون لم یکن شیئی عجاب
دست قدرت بر کُمیت آسمان آویخته
بهر کمتر چاکر کویت ز مهر و مه رکاب
تا مکان کردی تو اندر خاک شد افلاک را
روز و شب ورد زبان یالیتنی کنت تراب
چاکر بزم تو باشد، داوری کیوان شکوه
خادم کوی تو آمد، خسروی مالک رقاب
چون بوهم آید مرا کاخ جلالت کاسمانش
بسته چون مسمار سیمینی است بر زرین طناب
قیرگون بودی چو جرم ماه مهر خاوری
گر نکردی از غبار درگهت نور اکتساب
چون توانم دم زد از توصیف مدحت کامده است
نقطه ای از صحف مدحت معنی ام الکتاب
جلوه گر روی تو بینم در غیاب و در شهود
پرده در حسن تو بینم در شهود و در غیاب
دوش پنهان با خرد گفتم که ای جبریل عشق
ای که از تأیید تو هستم به گیتی کامیاب
اندر این تاریک شب با خاطری زار و دژم
مرمرا بنمائی ار راهی، نباشد بی ثواب
هست فردا گاه عید و بر در پیر مغان
هر مغنی راست در کف بربط و تار و رباب
هرکسی ار ارمغان و تحفه ای هست و مرا
نیست جز جسمی پر آذر، نیست جز چشمی پرآب
لختی از غیرت ابر رخساره من دید و گفت
بخ بخ از این بخت نافرجام و عقل ناصواب
خیز و در گنجینه فکرت درآ، با صد شعف
گوهر نظمی دو اندر مدح شه کن انتخاب
نفس احمد، حیدر صفدر امیرالمؤمنین
مالک دنیا و دین، سلطان اوادنی قباب
ای خداوندی که اندر عرصه ملک جهان
کس نیارد جز حسن آید تو را نایب مناب
ای فلک قدرت خداوندی که نبود بر درت
یک تهی دستی بغیر از حلقه زرین باب
خود محب و مبغضت را باد اندر روزگار
از نعیم خلد راحت، زآتش دوزخ عذاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که به توصیف زیبایی محبوب و روابط عاشقانه میپردازد. شاعر از جذابیتهای ظاهری و باطنی محبوبش سخن میگوید، مانند زلفهای پیچیده، چشمان مست و چهرهای زیبا. او اشاره میکند که عشق به این محبوب باعث آتشسوزی سینهاش و بیخوابی او شده است. طبیعت و کائنات نیز در اشعار به توصیف جلوههای جمال او پرداخته شده و شاعر عشق را به عنوان یک نیروی قوی و شگفتانگیز توصیف میکند. در نهایت، شاعر از خدایی که در عرصههای عالم استطلب رحمت و فضل میکند و از او میخواهد تا در شبهای تاریک به او یاری رساند و خوشی و شادی را برای او فراهم کند.
هوش مصنوعی: موی پیچیده و زیبا تو آرامش دل مرا گرفته و چشمهای مستت باعث شده که خواب را از چشمانم برباید.
هوش مصنوعی: در چهره تو، خال سیاه زیبایی دیده میشود، یا همچون آتش در دل خلیل، زلفهای پیچ خوردهات جلوهای خاص به چهرهات میبخشد، یا ماننده خورشید، چهرهات با نقابی زیبا پوشیده شده است.
هوش مصنوعی: از شدت اشتیاق و سوز دل، گروهی دچار درد و رنج شدهاند و از نور و زیبایی صورت تو، عدهای دلشان به آتش افتاده است.
هوش مصنوعی: ای خوش قامت تو در باغ دل من، سر و بن! وای بر نور چهرهات که در سرزمین روح من مانند آفتاب میدرخشد.
هوش مصنوعی: موهای تو به قدری زیبا و دلربا هستند که جان هر مرد و زنی را میربایند، و هر جا که تو را نگاه میکنند، به خواب میروند؛ حتی در برابر عالمان و جوانان.
هوش مصنوعی: در مسیر رسیدن به عشق تو، دشواریها و موانعی وجود دارد. هر کسی که بخواهد به وصال تو دست پیدا کند، باید از این مشکلات و موانع عبور کند.
هوش مصنوعی: از دریای بخششهای بیپایان آسمان، جوششی به وجود آمده که مانند حبابی در ساحل وجود، نمایان است و از هیچ به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: اگر در زمان حال به عدم و نیستی بیندیشی، میبینی که اجزای وجود در دست تو هستند و اگر بخواهی، میتوانی با کمی ناز و لحن خاصی بر دیگران تأثیر بگذاری.
هوش مصنوعی: از دیدگاه خیام، حتی یک پشه هم اگر بر گردن فیل یا آسمان تکیه کند، چیز عجیبی نیست. این نشان میدهد که مقام و قدرت در نظر او نسبی است و ممکن است کسی با داشتن شأن و مقام، در واقع در برابر موجودات کوچکتر هم چالاک و بیاهمیت به نظر برسد.
هوش مصنوعی: دست قدرت بر دستان آسمان قرار گرفته تا به خاطر محبت و وفاداری کمتر از تو نزد تو بیفتد.
هوش مصنوعی: وقتی تو در خاک قرار گرفتی، دیگر آسمانها روز و شب را از یاد بردند و فقط گفتن «ای کاش من هم خاک بودم» بر زبانم جاری شد.
هوش مصنوعی: بنده در خدمت جشن و سرور تو هستم، چون که قضاوت و داوری همانند ستارهای در آسمان از زیباییهای تو بهرهمند شده است. خادمی که در خیابان تو مشغول خدمت است، در واقع شاهی است که بر گردن خود زیباییها را دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که شکوه و عظمت تو را احساس میکنم، انگار که سقف آسمان به دور آن بسته شده و مانند میخی نقرهای بر طناب طلایی است.
هوش مصنوعی: اگر مانند تاریکی در شب بیفتم و روشنایی را از تو نگیرم، هیچ نوری به دست نخواهم آورد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از توصیف و مدح تو سخن بگویم، در حالی که تنها یک نقطه از کتاب ستایشهای تو به دستم رسیده است؛ گویی تمام معانی کتاب را هنوز نشناختهام.
هوش مصنوعی: من در حالتی که تو حضور داری و وقتی که غایب هستی، زیبایی و جلوهات را میبینم. در هر دو حالت، حجاب و پردهای که بر حسن تو است را درک میکنم.
هوش مصنوعی: دیروز در خلوت با عقل صحبت کردم و گفتم: ای فرشته عشق، من که به لطف تو در این دنیا موفق و پیروز هستم.
هوش مصنوعی: در این شب تاریک و دلگیر، اگر راهی برای نجات من وجود دارد، نشانش بده که من بدون دریافت پاداش نمیخواهم در این تاریکی بمانم.
هوش مصنوعی: فردا روز عید است و پیر مغان در درگاه خود نشسته، هر آوازهخوانی سازش را در دست دارد و موسیقی مینوازد.
هوش مصنوعی: هر شخصی چیزی برای ارائه دارد و من تنها جسمی دارم که شعلهور است و چشمی پر از اشک.
هوش مصنوعی: اندکی از غیرت چهرهام را دید و به من گفت: چه شگفت است این سرنوشت نامناسب و نادرست بودن عقل!
هوش مصنوعی: بلند شو و به دنیای فکر و خلاقیت خود قدم بگذار، با شادی و دلخوشی، زیباییهای نظم و ترتیب را در ستایش از پادشاه انتخاب کن.
هوش مصنوعی: این عبارت به شخصیت و مقام احمد ابن ابیطالب (علی)، که معروف به حیدر (شجاع) و امیرالمؤمنین است، اشاره دارد. او نه تنها رهبری دینی بلکه سلطنتی بر دنیا نیز دارد و به عنوان سلطانی عظیم و باجلال شناخته میشود. در واقع، او نماینده ارزشهای اسلامی و انسانی است و نفوس او به عنوان نمادی از قدرت و معنویت در نظر گرفته میشود.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگی که در این جهان هیچ کس نمیتواند جز زیبایی به تو نزدیک شود، تو نایب و سرپرست من باش.
هوش مصنوعی: ای آسمان، به قدرت خداوندی که جز حلقهی زرین در دورت چیزی خالی نیست.
هوش مصنوعی: در طول زندگی، خودت را دوست بدار و از دشمنی با خودت بپرهیز. در روزهای خوشی و آسایش، باید مراقب باشی تا دچار عذاب و مشکلات نشوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.