گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مجیرالدین بیلقانی

چون طبع تو با یار جفا می ورزد

دل در غم تو ز بیم جان می لرزد

گیرم که جهان بجز وصل تو نیست

انصاف بده همه جهان این ارزد؟

کمال‌الدین اسماعیل

آن ماه و شی که طعنه اندر خور زد

وز تودۀ مشک بر سمن چنبر زد

در دارالضرب عشق ضراب غمش

از چهرۀ ممن دوش بنامش زر زد

خواجوی کرمانی

هر صبح که دم ز ملکت خاور زد

چون خیمه برین پنجره ی شش در زد

رفتم بدر خواجه و چون دید مرا

بر خواند براتم و بروتی بر زد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه