کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۷

شمعم که چو باد هوسم بر سر زد

بر تارک من افسر خاکستر زد

آب از چشمم دست بدامن درزد

و آتش ز دلم سر بگریبان برزد