مه روی من بخواست بعزم شکار اسب
خیز ای غلام گفت ، بزین اندر آر اسب
گفتم که نیک مستی و مخمور از شراب
آخر همی چه خواهی اندر خمار اسب؟
برداشت باز و گفت : برای شکار کبک
لختی بتاخت خواهم در کوهسار اسب
گفتی برای پای و رکاب وی آفرید
چون زلف او زبادوزان ، بیقرار اسب
چون برق و چون براق همی رفت در هوا
اندر هوای آن بت سیمین عذار اسب
صدجان شکار چنگل باز دوز لف او
او زیر ران کشیده زبهر شکار اسب
میراند او و عقل همی گفت از پسش
کآخر برای بنده زمانی بدار اسب
نشنید این حدیث و همی راند چون ظفر
اندر رکاب صدر و سر روزگار اسب
عادل، ضیاء دولت و دین آنکه افگند
در هر مصاف هر دم بر صد سوار اسب
زنگی که در عجم چو برآرد حسام کین
دشمن ازو بتابد در زنگبار اسب
گشته ز دست او بعطا نام دار جود
مانده زخصم او بوغا یادگار اسب
ای صفدری که در طلب جان دشمنان
گردد بروز حملۀ تو جان سپار اسب
اندر دخان آتش غم حاسدت شود
پنهان چنانکه وقت تک اندر غبار اسب
گر ز آتش نبرد بگردون رسد شرار
رانی تو چون سیاوش اندر شراره اسب
روزی که بیقرار شود از نشاط جنگ
در زیر تو ز تیغ چو سوزنده نار اسب
بر یکدگر یلان و دلیران هر دو صف
تا زنده همچو رستم و اسفندیار اسب
آن لحظه بر زنی بصف دشمن و کنی
حالی بتیغ مفرد جنگی هزار اسب
اسب تو پیل وار شود پیش خصم باز
و اینجا روا بود که رود پیل وار اسب
در پیش تیغ تیز تو باشد عدو بجنگ
چون پیش شیر گرسنه در مرغزار اسب
بهر هزیمت از فزع تیغ تو عدو
گوید بمرگ خویش سبکتر بیار اسب
پیکان ز روی ناخن تو چون گذشت او
آن دم که می دوانی اندر غبار اسب؟
در جوشن بتاخته دشمن چنان فتد
کافتد ز رنج ناخنه در اضطرار اسب
یا رب ز اسب تو که نکردست هیچ وقت
مانند او بر ایوان صورت نگار اسب
شبدیز و رخش و اعوج و یحموم روز جنگ
حیران شوند در تکش این هر چهار اسب
ور خصم در حصار شود از نهیب تو
حالی تو در جهانی اندر حصار اسب
بر درگه عدوی تو از بیم تیغ تو
پیوسته دم بریده و همواره خوار اسب
صدرا بدین قصیده که هست امتحان سزد
گر تا بروز حشر کند افتخار اسب
از اهل فضل و طبع بمیدان این ردیف
هرگز نرانده بود یکی نامدار اسب
جز من که رام کردم خاطر برین چنانک
رایض کند ز روی هنر راهور اسب
لکن چه فایده که ز بخت بدم مدام
مهمل بگرد عالم چون بی فسار اسب
دانش چو خوار باشد ناید بکار فضل
میدان چو تنگ باشد ناید بکار اسب
تا در نشاط آید و شادی کند بطبع
در سبزه چون بگردد وقت بهار اسب
اندر بهار فتح چنان باد یا مدام
کز خون خصم رانی در لاله زار اسب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و قدرت اسب بهعنوان نمادی از شجاعت و دلیر بودن اشاره میکند. او از اسب بهعنوان همراهی در جنگ و شکار یاد میکند و آن را توصیف میکند که چقدر میتواند سریع و چابک باشد. شاعر به رفتارهای شجاعانه و جنگاوریهایی که با اسب انجام میشود، تأکید دارد و از مالکین و سواران اسبهای دلیر میگوید که چگونه با استفاده از حیوانات خود به پیروزی میرسند. اشعار به زیبایی تصاویری از جنگ، شکار و قدرت اسب به تصویر میکشد و در نهایت شاعر به ناکامیهایش در زندگی شخصی و چالشهایش با بخت بد خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ماه روی من خواسته است که به شکار برود. ای پسر، تو سوار شو و زین را بر اسب بچسبان.
هوش مصنوعی: به او گفتم که وقتی مستی و نشئگی را از شراب به دست میآوری، در حالت خماری و بیحالی چه چیزی را میخواهی از آن حال بپرسی؟
هوش مصنوعی: او به آرامی گفت که برای شکار کبک، کمی با شتاب به دشت کوهستانی میرود.
هوش مصنوعی: گفتی که برای پای و رکاب او به همین زیبایی و ظرافت خلق شده است، همانطور که زلف او از نرمش باد و نوازش دستان خیاطان بیقراری اسب را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: مانند برق و براق، او در آسمان در حال حرکت بود، در حالی که دلش در هوای آن بت زیبا و با چهرهای نقرهای غرق شده بود.
هوش مصنوعی: چنگل باز پس از شکار، تعداد زیادی جان را هدف قرار داده و به آرامی زیر پایش میکشد تا شکار را به دام بیندازد.
هوش مصنوعی: او (شخصی) میکشد و عقل همواره در پی او میگوید که برای بنده، زمانی را برای استراحت و آرامش در نظر بگیر.
هوش مصنوعی: او این سخن را نشنید و همچنان پیش میراند، مانند پیروزی که بر اسبش سوار است و با افتخار به جلو میرود.
هوش مصنوعی: شخصی فرهیخته و عدالتخواه که نور و رونق حکومت و دین را به همراه دارد، همواره در میدانهای نبرد بر سواران دشمن غلبه میکند و بر آنها چیره میشود.
هوش مصنوعی: صدای زنگی که از حسام (شمشیر) در سرزمین عجم (ایران) بلند میشود، باعث میشود که دشمن از ترس در زنگبار فرار کند.
هوش مصنوعی: در اثر بخشش او، نام و شهرتش از دست دشمنان به خوبی یاد شده و باقی مانده است. او تا جایی که به یادگار اسبش مربوط میشود، نشانهای از قدرت و اصالت خود را به جا گذاشته است.
هوش مصنوعی: ای کسی که همواره در جستجوی جان دشمنان هستی، هنگامی که به آنها حمله میکنی، جان اسب نیز فدای تو میشود.
هوش مصنوعی: در میان دود و آتش غم، حسادت تو پنهان میشود، درست مانند وقتی که در زمان تکاندن، غبار اسب همه جا پخش میشود.
هوش مصنوعی: اگر شعلههای آتش به آسمان نرسند، تو از چنان آتشی به مانند سیاوش در میان شعلۀ اسب برخوردار خواهی بود.
هوش مصنوعی: در روزی که از شور و حال جنگ، دل به تنگ بیاید، زیر پاهای تو، بر اثر ضربههای سخت و سوزان شمشیر همچون آتش سوزان اسب میشود.
هوش مصنوعی: دلیران و شجاعان با یکدیگر صفشان را تشکیل میدهند؛ تا زمانی که زنده هستند، همچون رستم و اسفندیار سوار بر اسب خواهند بود.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، بر زنی که تنها در برابر دشمنان ایستاده، حالتی شجاعانه و دلیرانه مانند جنگجویی با تیغی در دست و همراه با هزار سوارکار احساس میشود.
هوش مصنوعی: اسب تو مانند فیل جلوی دشمن قدرت نمایی کند، و اینجا مناسب است که اسب مانند فیل رفتار کند.
هوش مصنوعی: عدو در برابر تیغ تیز تو مانند اسب در برابر شیر گرسنهای است که در مرغزار قرار دارد و نمیتواند نجاتی برای خود بیابد.
هوش مصنوعی: برای فرار از ترس تیغ تو، دشمن میگوید که برای مرگ خود باید از مرگ سبکتر بگذرد و سریعتر اسب براند.
هوش مصنوعی: وقتی پیکان از روی ناخن تو عبور میکند، آیا میدانی که در وقتی که در گرد و غبار اسب میکوشی، او چه احساسی دارد؟
هوش مصنوعی: دشمن در زره خود چنان به زمین میافتد که مانند اسبی که در حال فشار و زحمت است، با سختی به زمین میغلتد.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، هیچ جانوری مانند اسب تو بر ایوان زیبایی نمیتواند ظاهر شود.
هوش مصنوعی: در روز جنگ، این چهار اسب یعنی شبدیز، رخش، اعوج و یحموم، دچار حیرت و سردرگمی میشوند و به طور کامل در تکاپو و تلاش هستند.
هوش مصنوعی: اگر دشمن در محاصره تو قرار گیرد، بدان که تو در جهانی دیگر همچون اسب در محاصرهای.
هوش مصنوعی: در درگاه دشمنی تو، به خاطر ترس از شمشیر تو، همیشه نفس در سینه گلوگیر و همیشه در ذلت و خواری قرار دارد.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ارزش و اعتبار اسبی اشاره میکند که در روز موعود و قیامت، شایسته افتخار و اعتبار است. اگر این اسب در این شعر مورد آزمون قرار گیرد، نشان از شجاعت و بزرگی آن خواهد بود؛ و به همین دلیل سزاوار این افتخار است.
هوش مصنوعی: در میان افراد باشخصیت و فرهیخته، هیچکس نتوانسته بود به این اندازه که اسبی مشهور و برجسته در میدان ظاهر شود، درخشش و توانایی از خود نشان دهد.
هوش مصنوعی: غیر از من که دل و جانم را به این زیبایی آرامش بخشیدم، چه کسی دیگر میتواند مانند یک سوار ماهر بر اسب، به زیبایی و هنر خود راه را بر دیگران نشان دهد؟
هوش مصنوعی: اما چه سودی دارد که به خاطر بدشانسیام پیوسته بیفایده و بیهدف در دنیا بگردم، همچون اسبی که بدون لگام باشد؟
هوش مصنوعی: اگر دانش بیارزش باشد، به کار نخواهد آمد و اگر فضیلت و نعمتها کم باشند، فایدهای ندارند؛ مانند اسبی که در شرایط نامناسب نمیتواند به کار آید.
هوش مصنوعی: تا وقتی که بهار میرسد و سبزهها سرسبز میشوند، اسب نیز در شوق و نشاط میدود و شادی میکند.
هوش مصنوعی: در بهار پیروزی، چنان بادی میوزد که همچون اسبی که از خون دشمنان در دشتهای لالهزار میتازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.