هر کو به هنر کند مباهات
یا فخر آرد به فضل و خامه
از فقر سیاه رو چو کلکست
وز پشت شکسته همچو نامه
باشد چو قلم تهیّ و عریان
پشت و شکمش زنان و جامعه
انگشت محاسبانه دارد
زان باشد زرد رخ شمامه
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
هر کو به هنر کند مباهات
یا فخر آرد به فضل و خامه
از فقر سیاه رو چو کلکست
وز پشت شکسته همچو نامه
باشد چو قلم تهیّ و عریان
پشت و شکمش زنان و جامعه
انگشت محاسبانه دارد
زان باشد زرد رخ شمامه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر نامه نهاده مهر انده
یعنی کرمالکتاب ختمه
یک جام ز صد هزار جان به
برخیز و قماش ما گرو نه
ما از خود خویش توبه کردیم
ما هیچ نمیرویم از این ده
یک رنگ کند شراب ما را
[...]
آن گوهر ناب را به من ده
صد منت ازان به جان من نه
می دانستم که عهد و پیمان مرا
در هم شکنی ولی بدین زودی نه
آن مه نه که شد ز سال و مه مه
آن مه که از آنست عقل فربه
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.