سپهر مجد و کرم عزّدین یگانة دهر
که دست و کلک ترا باقضا مساوقتست
شدست ماه نو اندر جهان مشارالیه
از آنکه باسم اسب توش مطابقتست
بهرچه رای شریفت اشارتی فرمود
سبیل چرخ در آن طاعت و موافقتست
چنان بیمن تو اضداد آشتی کردند
که خوشدلی و هنر را بهم معانقتست
رهی ملازم این حضرتست از دل و جان
بصورت ارچه از آن درگهش مفارقتست
در آن مهم که بجاه تو استعانت رفت
توقّف تو هم از غایت مخالفتست
رهی برابر آن زن بمزد هم باشد
گرین مراقبت از جانب مصادقتست
وگر بطبع برو عاشقی چه درباید؟
ترا که با سروریشی چنان معاشقتست
یکی سوار ز بهر خدای را بفرست
مرا مگیر که خود قدمت مرافتقست
سوار ظلم بنا حق همه جهان بگرفت
به یک سوار به عدل این همه مضایقتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.