می شنوم باز که باری دگر
رغم مرا کرده یی یاری دگر
نیست قرارت بر من تا ترا
با دگری هت قراری دگر
تو بکنار دگران وز تو من
در هو بوس و کناری دگر
باز سرا کار نو آورده یی
اینت دگر ره سرو کاری دگر
نیک بدانست که ما جز بدی
از تو نکردیم شکاری دگر
دل بتو دادن نه صوابست، لیک
رفت ازین نوبت باری دگر
دل ز غم ار خون شودم گو که شود
نیست جز این کارش کاری دگر
خوش نبود الحق در راه عشق
هر نفسی تازه شماری دگر
ورنه توانم که کنم رغم تو
به ز تو یا همچو تو یاری دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.