گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

تا به کف جامِ مِی توانم دید

زهد و سالوس کی توانم دید؟

نکنم یاد زهد و صومعه هیچ

تا رخ ترک فِی توانم دید

هر دم از باد پیچش افتاده

در تهیگاه نی توانم دید

از قدح باده چون فروغ زند

در عدم نقش شی توانم دید

ز اندرون قدح به چشم صفا

راز پنهانِ می توانم دید

بر گل عارض نکورویان

شبنم از رشح خوی توانم دید

در سر زلفشان، دلِ شده را

نیم شب نقش پی توانم دید

نه نه، کز زهد چنگ بَدرگ را

رگ گسته ز پی توانم دید

شیشهٔ بد‌ مزاج نازک را

ز امتلا کرده قی توانم دید

ور صراحی نه در رکوع بود

ریخته خون وی توانم بود

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
رودکی

بخت و دولت چو پیشکار تواند

نصرة و فتح پیشیار تو باد

عنصری

با درفش ار تپانچه خواهی زد

باز گردد بتو هر آینه بد

مسعود سعد سلمان

راشد از رشد روزگار نیافت

رشد از اینگونه بس فراوان کرد

تن او را که جان دانش بود

فلک جان ربای بی جان کرد

گوهری بود رشکش آمد ازو

[...]

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

از زره بود پشتِ حیدر فرد

کرد خصمش سؤال گفتا مرد

تا بُوَد روی به زره باشد

چون دهد پشت کشته به باشد

آب باشد نه مرد چون پولاد

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۸۷ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

باغ سرمایهٔ دگر دارد

کان شد از بس که سیم و زر دارد

هیچ طفل رسیده نیست درو

که نه پیرایهٔ دگر دارد

می‌نماید که از رسیدن عید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه